کتابهایی که سردار سلیمانی خواندن آنها را توصیه کرد
به گزارش خبرگزاری رسا، شاید کمتر بدانیم چهره با صلابتی که قدمهای محکمش اندام دشمنان را به لرزه میانداخت، اهل ترویج کتاب و علاقهمند به مطالعه بود.
کتابهای «من زندهام» خاطرات دوران اسارت معصومه آباد، «آن بیست و سه نفر»، گزارشی از ماجرای 23 نوجوان بسیجی به قلم احمد یوسفزاده، «وقتی مهتاب گم شد» خاطرات شهید جانباز علی خوشلفظ به قلم حمید حسام، «رادیو» خاطرات سردار محمدرضا حسنی سعدی، «گردان 409» روایتی از ساعات پیش از علمیات والفجر10 نوشته عبدالرضا مزاری و «سربلند» زندگینامه شهید محسن حججی به قلم محمدعلی جعفری از جمله آثاری بود که حاج قاسم سلیمانی بر آنها یادداشتی نوشته بود و آنها را برای خواندن معرفی کرده بود.
در ادامه نگاهی دارد به برخی از کتابهایی که سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بر آنها تقریظ نوشته و بر مطالعه این کتابها تاکید کرده است.
دختری از دیار آبادان
«من زندهام» روایت دختری 17 ساله از روزهای جنگ است. دختری از دیار آبادان که در خانواده پر جمعیت «آباد» به دنیا آمد و نامش را به خاطر نذری که مادربزرگش در هنگام تولدش کرده بود، «معصومه» گذاشتند.
معصومه آباد، راوی کتاب «من زندهام» یکی از نیروهای جوان هلال احمر بوده که بعد از وقوع انقلاب اسلامی به عنوان نماینده فرماندار در هلال احمر در یکی از یتیمخانههای شهرش مشغول به کار میشود و در زمان آغاز حملات هوایی رژیم بعث به شهر آبادان مجبور به انتقال کودکان به شیراز شده و در راه برگشت و در همان روزهای ابتدایی جنگ به اسارت درمیآید. او که به همراه سه زن دیگر بیش از چهل ماه در اسارتگاه رژیم بعث محبوس بودهاند، بعد از آزادی و بازگشت به وطن در تشرفش به حج تصمیم میگیرد که برای حفظ میراث گرانبهای هشت سال دفاع مقدس دست به قلم شود و نتیجه کار او کتابی 550 صفحهای است که در هشت فصل خود روایت روزهای زندگیش از کودکی تا زمان آزادیش از اسارت را جای داده است.
این کتاب در سال 1392 از سوی نشر بروج به چاپ رسیده است.
در نامه شهید حاج قاسم سلیمانی که در «نینوا» نوشته شده، با اشاره به رشادتهای معصومه آباد میگوید: انشالله کتابت را به همه زبانها ترجمه میکنم تا همه بدانند زینب بنت رسولالله چگونه بوده است.
متن این نامه به شرح زیر است:
«خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی
سعی کن در این آزادی اسیر نشوی
انشالله کتابت را به همه زبانها ترجمه میکنم تا همه بدانند زینب بنت رسولالله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است.
به تو به عنوان خواهرم، به عنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی (ره) افتخار میکنیم.
حقیقتا شگفتزده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم
ساعت ۲۳
(نینوا)
«سلیمانی»
«آن بیست و سه نفر» نوجوان شجاع
کتاب «آن بیست وسه نفر» شرح ماجرایی است که احمد یوسفزاده، خود به رشته تحریر در آورده و نتیجه آن شده کتابی در چهار فصل که حوادث هرکدام از فصلها منطبق بر یکی از فصول چهارگانه سال است.
ماجرای نوجوانهایی پانزده تا هفده سال که دیدارشان با صدام را میتوان جزو ده واقعه مهم دوران دفاع مقدس قلمداد کرد. البته کتاب فقط شرح همین ماجرا نیست، بلکه روایت هشت ماه از اسارت نهساله احمد یوسف زاده، یکی از همین ۲۳ نفر است که با قلمی روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیفگر نوشته شده است. نویسنده به خوبی توانسته حالات انسانی و موقعیت وقوع رویدادها را ترسیم کند تا از همین رهگذر، هم به شرح ماجرای پیش آمده برای خود بپردازد و هم مخاطب را با زندانهای مخوف عراق و روزهای سخت اسرای ایرانی در این زندانها آشنا کند.
در بخشی از کتاب با اشاره به حضور سردار قاسم سلیمانی در جبهههای جنگ آمده است: «دانشکده فنی کرمان آن روزها محل اعزام نیروها به جبهه شده بود. از همه شهرستانهای استان کرمان بسیجیهای آماده نبرد، در ساختمان دایره شکل دانشکده فنی، جمع شده بودند.
روز اعزام رسیده بود و قاسم سلیمانی (فرمانده لشکر ثارالله و فرمانده کنونی سپاه قدس)، که جوانی جذاب بود و فرماندهی تیپ ثارالله را به عهده داشت، دستور داده بود همه نیروها روی زمین فوتبال جمع شوند. در دستههای پنجاه نفری روی زمین چمن نشستیم. قاسم میان نیروها قدم میزد و یک به یک آنها را برانداز میکرد. پشت سرش میثم افغانی [از فرماندهان و شهدای شاخص کهنوجی استان کرمان، که در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید راه میرفت. میثم قدی بلند و سینهای گشاده داشت. اگر یک قدم از قاسم جلو میافتاد، همه فکر میکردند فرمانده اصلی اوست؛ بس که رشید و بالا بلند بود.
حاج قاسم و میثم و چند پاسدار دیگر داشتند به سمت ما میآمدند. دلم لرزید. او آمده بود نیروها را غربال کند. کوچکترها از غربال او فرو میافتادند. نیروهایی را که سن و سالی نداشتند از صف بیرون میکشید و میگفت: «شما تشریف ببرید پادگان. انشالله اعزامهای بعدی از شما استفاده میشه». کتاب «آن بیست و سه نفر» در سال 1393 توسط نشر سوره مهر به چاپ رسیده است.
وقتی مهتاب گم شد؛ واقعیتی شبیه اساطیر
کتاب «وقتی مهتاب گم شد» تالیف حمید حسام شرح زندگی سردار شهید علی خوشلفظ و روایتی عینی از یک واقعه تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. «وقتی مهتاب گم شد» قصه نیست. داستان پردازی و اسطوره سازی هم نیست، بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر. واقعیت زندگی و رزم مردی که «خود واقعیاش» را در «شبی که مهتاب گم شد»، پیدا کرد.
علی خوشلفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوشلفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
در بخشی از مقدمه سردار قاسم سلیمانی بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد» آمده است: یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را - مراد و حیدر را - از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی. تنهای تنهایم.»
رادیو؛ زیباترین داستان برای همه نسلها
«رادیو» نوزدهمین کتاب از مجموعه کتابهای گنجینه کتاب، خاطرات خود نوشت سردار آزاده محمدرضا حسنی سعدی، خاطراتی از رزمندگان لشکر 41 ثارالله و برادر دو شهید که در سن 23 سالگی در عملیات آزادسازی خرمشهر به اسارت دشمن بعثی درآمد را روایت میکند.
نویسنده در این کتاب به بخشی از خاطرات خود در رابطه با نحوه به دست آوردن رادیو در اسارت اشاره می کند: در شرایطی که داشتن یک قلم یا کاغذ جرم محسوب و با دارندگان آن به شدت برخورد میشد، آزادگان سرافراز با ربودن رادیوی بعثیها و پنهان کردن آن، سهم بسزایی در تقویت روحیه اسرا داشتند. دوستان با گوش دادن به اخبار، سخنرانیها، تحلیلها و دیگر برنامههای رادیو ایران، تلاش بعثیها برای تضعیف روحیه اسرا را خنثی میکردند؛ در این کتاب نحوه تهیه رادیو و نگهداری و استفاده از آن در قالب خاطره بیان شده است.
شهید سردار قاسم سلیمانی بر کتاب «رادیو» یادداشتی نوشته که متن آن اینگونه است:
«این خاطره ارزشمند و تکاندهنده که از یک عملیات سنگین ویژه، هیجانانگیزتر است نباید به این سادگی پردازش شود. خود بحث رادیو، زیباترین داستان برای تمام نسلها میتواند باشد، در جایی که اسرا و زندانیان جنگها، معمولا به دنبال سیگار یا اشیا فراموش دهنده مخدرند، فرزندان روحالله در فکر فهم اندیشه او و تلاش برای ایستادگی روح خود در مسلک اویند.
این اعجاب مذهب و انقلاب است. این تاثیر یک رهبر انقلابی بر جوانان و نوجوانان در شرایطی تکاندهنده و سخت است. مرحبا به این روح بلند و ارزشمند. زمین زیر پایشان را باید سجده کرد. دستتان و پایتان و آن نفسها را در آن قفسها میبویم و میبوسم.
برادرتان سلیمانی 20 /2/ 1397»
گردان 409 ، 160 عکس و خاطره باارزش
این کتاب شامل ۱۶۰ قطعه عکس و خاطره از رزمندگان و غواصان گردان ۴۰۹ قبل از عملیات والفجر ۱۰ است که کار نویسندگی و تصویربرداری آن نیز بر عهده عبدالرضا مزاری ( فرزند شهید حجتالاسلام حاج شیخ علی مزاری) بوده است. شهید حاج قاسم سلیمانی تقریظی بر این کتاب نوشت و تجلیل خاصی از شهدای سیستان و بلوچستان کرد که بهانهای برای برگزاری مراسم رونمایی شد. این کتاب در سال 1397 از سوی نشر مطیع منتشر شده است.
متن تقریظ سردار سلیمانی به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و برکات خداوند بر خطه شهیدپرور مقاوم و پر از معنویت، ولایی و بسیار شجاع سیستان
بارها متحیرانه تماشاگر شجاعت و معنویت آنان بودم، گردان ۴۰۹ و بنیانگذار بسیار پرافتخار و ارزشمند آن شخصیتی قابل افتخاری همچون شهید مخلص میرحسینی عزیز که خود به تنهایی تداعیکننده یک لشکر بود، یل بزرگ سیستانی که همه جوانان کرمانی، سیستان و بلوچستانی و هرمزگانی را در مدرسه خود مشق عشق و ایثار داد و همه به او تأسّی میکردند و در سختیها به او پناه میبردند. مرد زخم دارِ زخمی تمام نبردها آخرین فردی که از صحنه آتش خارج میشد، آن هم با تن چند چاک جراحت.
سیستان افتخار دارد به یل و رستم حقیقی حسینی، همچون محب که محب خدا و راه اولیاء و ائمه معصومین(ع) بود، محب فارسی تداعیکننده سلمان فارسی با همان پاکی و صلابت.
سیستان افتخار داشتن عالیها، غزنویها، میرزاییها، هراتیها، دولتی مقدمها و آزادگان سرافرازی همچون عبدالرضا عزیز و در نهایت شیخ شهید مجاهد شهید مزاری را دارد.
رحمت و برکات خداوند بر شهدای این خطه ارزشمند و این دژ مدافع ایران و اسلام، و درود و غفران خداوند نثار پدران و مادرانی که در خانههای محقّر خود چنین شیردلانِ باغیرتی را تربیت کردند و سلام و تهنیت به همسران صبور و فرزندان یادگاران آن مردان روزهای آزمونهای سخت.
این آلبوم با نوشتههای ارزشمندش بسیار گرانبهاست، انشاءالله با اقدامات دیگر و قلم متعهدان سیستانی این نشان کمنظیر به ایران اسلامی و جهان اسلام شناسانده شود.»
«سربلند» مانند شهید حججی
«سربلند» روایتی است از کودکی تا شهادت محسن حججی که توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است. این اثر مخاطب را با ابعاد مختلف شخصیتی شهید آشنا میکند، ابعادی از زاویه دید خانواده، دوستان و همرزمان شهید. این کتاب حاوی اسناد، تصاویر و دلنوشتههای شهید حججی نیز هست. کتاب سربلند زندگی داستانی شهید حججی به قلم نویسنده کتاب عمار حلب و محمدعلی جعفری است.
متن یادداشت شهید حاج قاسم سلیمانی بر کتاب «سربلند» چنین است:
«سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن.
فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد.
دخترم آنها را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و حجاب است.»/998/
منبع: خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)