شماره 95 فصلنامه «نقد و نظر» منتشر شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نود و پنجمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی فلسفه و الهیات با عنوان «نقد و نظر» به صاحب امتیازی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با مدیر مسؤولی محمدتقی سبحانی و سردبیری محمدعلی مبینی منتشر شد.
در این فصلنامه در 7 مقاله و در 184 صفحه منتشر شده است و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات به شرح زیر است:
عوامل انگیزشی وحدتبخش برای رسیدن به یکپارچگی ایدئال در تمدن از دیدگاه علامه جعفری
علی اسدیان شمس و عبدالله نصری
چکیده: بیگمان یکپارچگی میان انسانها، هسته اصلی یک تمدن را تشکیل میدهد و بدون آن، فروپاشی تمدن قطعی است؛ ولی چه عواملی انسانها را با وجود گرایشهای مختلفی که دارند، به سوی این وحدت رهنمون میشود؟ تمدنپژوهان، عوامل مختلفی همچون نژاد، زبان، دین، آداب و رسوم و غیره را بررسی کردهاند؛ ولی علامه محمدتقی جعفری بسیاری از این عوامل را با اشکالهایی مواجه میداند و در پی عواملی است که اتحادی حقیقی و پایدار میان انسانها ایجاد کند. در این پژوهش با بررسی دو گروه عوامل انگیزشی برونذاتی و درونذاتی، به تحلیل آرای علامه جعفری پرداختهایم. در عوامل برونذاتی، عوامل طبیعی، مافوق طبیعینما و قراردادی و در عوامل درونذاتی، عامل عقلی، اخلاقی، جانگرایی و گردیدن تکاملی الهی بررسی گردید. نتیجه اینکه عوامل برونذاتی به دلیل ناپایداری و سودمحوری غالبی، نمیتوانند انسانها را به اتحادی پایدار سوق دهند و تنها مقدمات وحدت را ایجاد میکنند؛ ولی عوامل درونذاتی به دلیل پایداری و استناد به جوهر درونی انسان، در صورت به فعلیترسیدن، اتحادی پایدار ایجاد میکنند. این عوامل در مجموع موجب شکلگیری هویتی واحد برای اجتماع انسانها و وحدت مطلوب در تمدن میگردند.
«امّت»، فراتر از تمدن در آینه قرآن
کوثر قاسمی و فتحیه فتاحیزاده و حبیبالله بابایی
چکیده: اسلام دینی جامع و جهانی است و اجرای همهجانبه آن، مستلزم قالبی تمدنی (بهمثابه کلانترین نظام مناسبات انسانی) و تأمینکننده چنین واحد کلان اجتماعی است. اصطلاح تمدن، با انباشت مفهومی و فرهنگی آن در غرب، حاوی جوهری سکولار است که موجب تردید و احتیاط در استفاده از این اصطلاح میشود. بدین سان باید در پی اصطلاحی جایگزین در بستر فرهنگ اسلامی بود. در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل مفهومی، واژههایی از قرآنکریم واکاوی میشود که در مظان این معنا، دارای گستردگی اجتماعی است. در میان پنج واژه مطرح در این مقاله که دربردارندۀ معنای گسترده اجتماعی باشد، بهظاهر واژگان بلد، قریه، مدینه و مُلک جایگزین مناسبی برای تمدن نیستند. در این میان، واژه فراگیر «امّت» کلانترین و جامعترین نظام مناسبات انسانی است که با افزودههای فراتمدنیاش، چهبسا ترسیمکنندۀ مناسبترین بستر تکامل انسان برای تأمین نیازهای فراگیر مادی و معنوی فرد و جامعه باشد. امّت با افزودههایی همچون آرامشزایی، سبقت در خیرات، نظارت درونی و نیز عناصری همچون وحدت و حاکمیت نوعی انسانی، جامعیت، وسعت، نظاممندی، تعادل و هدفمندی به جهت ماهوی، کلانتر و نظاممندتر از دیگر اصطلاحهای قرآنی و نیز اصطلاح تمدن است.
بازشناسی ساختارمند دانش و ارائه الگویی برای تولید و ترسیم آن در علوم اسلامی
محمدهادی یعقوبنژاد
چکیده: یکی از مباحث کاربردی در علمشناسی، ساختارشناسی علم است. بحثهایی مانند: اجزاء العلوم، احصاء العلوم، تقاسیم العلوم، رئوس ثمانیه، طبقات علوم و... نشان آن است که این موضوع نزد اندیشوران مسلمان نیز اهمیت فراوانی داشته است و در سدههای اخیر، بهتدریج رویکردهای ساختارشناسانه در حوزه علمشناسی، رواج و توسعه بیشتری یافته است. ساختارشناسی دانش از زاویه اجزای متن و عناصر درونی علم، با توجه به نقشه ذهنیای که به دست میدهد، برای فهم، یادگیری، بررسی و پالایش، دستهبندیِ گزارهها و ایدهها، روششناسی و مطالعه نظاممند و تولید علم به کار میآید و چون زیرشاخههای دانش را به شکلی ساختیافته تجسم میبخشد، به روششناسی نظام آموزش و طرح درس و طراحی پژوهشها و پروژههای علمی-کاربردی کمک میکند. این نوشتار میکوشد از زاویه نظامبخشی به اجزا و عناصر درونی علم، نگرش ساختارمند به دانش را بازشناسد و الگویی برای تولید و ترسیم آن در بستر علوم اسلامی ارائه دهد.
تأملی بر جایگاه حقوق طبیعی در منظومه فکری استاد مطهری
بیژن منصوری
چکیده: استاد مرتضی مطهری از فیلسوفانی است که به دیدگاه طبیعتگرایی در فلسفۀ حقوق گرایش دارند. در طبیعتگرایی بهعنوان نظریهای که در طول تاریخ طرفداران زیادی داشته، طبیعت و حقایق وجودی انسان ملاک استنباط احکام حقوقی و قانون در جامعه است. استاد مطهری در تحلیل حقیقت وجود انسان به یک سلسله ویژگیهای طبیعی و فطری معتقد میشود که این ویژگیها مبنای توجیه حقوق اساسی انسان در اجتماع و تفاوتهای حقوقی زن و مرد در زندگی خانوادگی میشود. غایتاندیشی بهعنوان شاخصۀ دیگری در طبیعتگرایی مطهری بسیار بارز است و همین شاخصه است که دیدگاه ایشان را از طبیعتگرایانی مانند هابز جدا میسازد. در منظومه فکری مطهری، آزادی جایگاه خاصی دارد. ایشان به تلفیقی از آزادی مثبت و منفی قائل است و به باور ایشان در صورت تحقق چنین معنایی از آزادی در متن حیات آدمی، کمال واقعی فردی و اجتماعی تضمین میشود.
نقش فرهنگ در دینداری و شبکه معرفت دینی
قدرتالله قربانی
چکیده: دینداری و شبکه معرفت دینی، شامل اعتقاد و عمل به نظام و شبکهای از باورها، اخلاق و اعمال عبادی میشود که میان آنها رابطه علّی تشکیکی برقرار است. همچنین در میان باورها، احکام و اعمال عبادی نیز رابطه شبکهای برقرار است؛ بهگونهایکه هرچه باورها، امور اخلاقی و اعمال عبادی به هستۀ مرکزی دین نزدیکتر باشند، دارای ثبات، کلیت و گاه عقلانیت بیشتری هستند و در مقابل، آن دسته از باورها، اخلاقیات و اعمال عبادی که از هستۀ مرکزی دین دورتر میشوند، به حاشیه دینداری و شبکه معرفت دینی نزدیکتر شده، تماس بیشتری با اجتماع، فرهنگ و معیشت مردم دارند. دراینجا فرهنگ در معنای عام آن، شامل مهمترین دستاوردها و عوامل معرفتی و غیرمعرفتی است که بر حاشیههای دینداری و شبکه معرفت دینی تأثیر میگذارد. در واقع براساس نوع فرهنگی که دین در آن بسط مییابد، میتوان از نوعی دینداری فرهنگی نام برد؛ یعنی دینداری، رنگ فرهنگ مربوطه را به خود گرفته و کارکرد آن مبتنی بر خصیصههای آن فرهنگ، تعریف میشود. البته پذیرش تأثیرات فرهنگ بر حاشیههای دینداری و شبکه معرفت دینی، به معنای تغییر ماهیت دینداری نیست؛ زیرا برخلاف تصور هواداران عرفیشدن دینداری در جامعه، گرچه رنگپذیری دینداری از فرهنگ مربوطه، در حاشیه شبکه دینداری بسیار قابل توجه است، هرچه به سمت هستۀ مرکزی این شبکه پیش میرویم، از تأثیرپذیریهای فرهنگی کاسته میشود و درواقع از دینداری، غبارروبی شده، زلال درونی آن بیشتر نمایان میگردد. در این مقاله، نشان داده میشود که تأثیرپذیریهای هستۀ مرکزی ادیان الهی، از چنین تأثیرات فرهنگیای بسیار ناچیز بوده و قابل مدیریت توسط دینداران است.
بررسی دیدگاه ویلیام آلستون دربارۀ ادراک عرفانی و نقد آن بر اساس آرای هوسرل و مرلوپونتی
عیسی نجفی و کمال ملکیان
چکیده: مقالۀ پیشرو به تحلیل الگوی «ادراک عرفانیِ» ویلیام آلستون بر اساس پدیدارشناسی ادموند هوسرل و موریس مرلوپونتی میپردازد. آلستون در نظریۀ «ادراک عرفانی» بر آن است که اشتراکی بنیادین بین ادراک حسّی و عرفانی برقرار است. او با تحلیلی پدیدارشناختی از ادراکِ حسّی، مرکزیترین ویژگیِ ادراک حسّی را «دادگیِ» موضوعاتِ ادراکِ حسّی به آگاهی میداند. درواقع وی ادراک را «حضور مستقیم و بیواسطۀ اعیان» یا همان «نمود» میداند و ادراک عرفانی را «آگاهیِ تجربی مستقیم از خدا بر اساس تلقی خود شخص تعریف میکند». در مقابل هوسرل و مرلوپونتی با تکیه بر مفاهیمِ «حیث التفاتی»، «تنِ پدیدارشناختی»، «فضامندی و حرکت» بر آن است که عینِ ادراکی هرگز بهطورکامل به آگاهی «داده» نمیشود؛ زیرا ادراک هرگز جدای از تن، حرکت و فضامندی نخواهد بود. ادراک در نظر هوسرل امری «پویا»ست و در تقابلِ با برداشت آلستون قرار دارد که ادراک را فرایندی «ایستا» میداند؛ ازاینرو آنچه را که آلستون ادراک عرفانی مینامد، در نظر پدیدارشناسانی همچون هوسرل و مرلوپونتی فاقد ویژگیهای اساسیِ ادراک است. نتیجه اینکه حضور خدا برای عارف «حضوری شخصی» است. این حضور همانند حضور «دیگری» و نیز «خودآگاهی از نفس» برای شخص است.
بررسی انتقادی ضوابط تکفیر معیّن از منظر ابنتیمیه
ابوالفضل فندرسکی و علی اله بداشتی و احمد عابدی
چکیده: ابنتیمیه بزرگترین نظریهپرداز سلفیّه که فتواهای افراطگرایانه تکفیری او همچنان دستاویزی برای کشتار مسلمانان است، موضوع ایمان و کفر را از مسائل شرعی دانسته وکفر را همان عدم ایمان تعریف میکند. وی در یک تقسیمبندی کلّی، تکفیر را به مطلق و معین تقسیم میکند؛ در تکفیر مطلق، تنها به بیان اسباب کفر پرداخته و آن را بر وصف عامّی، معلّق ساخته و به فرد خاصی اختصاص نمیدهد؛ ولی در تکفیر معیّن، حکم کفر به فرد یا گروه معیّنی صادر میشود که قول، عمل یا اعتقاد کفرآمیزی که با اسلام در تناقض است، از او سر زده باشد. وی در تحلیل دیدگاه خویش درباره دستهبندی یادشده، تکفیر معیّن را به آیاتی از قرآن مستند میسازد که در آن خداوند متعال، افرادی را بهصورتخاص بهعنوان کافر معرفی میکند؛ اما ازآنجاکه ابنتیمیه برای صدور حکم تکفیر معیّن، ضوابطی را لازم میداند، ما در این مقاله به بیان و نقد دیدگاههای ایشان در این خصوص پرداخته و نشان دادهایم که ایشان خود به ضوابطی که در خصوص سلب ایمان و نسبت کفر ترسیم میکند، پایبند نیست و بهراحتی به تکفیر و وجوب قتل اهل قبله فتوا میدهد.