مصائب سیاست زدگی در تحلیل سیاسی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، دکتر علیرضا داودی استاد حوزه و دانشگاه و سردبیر پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل در کانال شخصی خود دربارهی یادداشت حجت الاسلام فیرحی که اخیرا در مورد موضوع سریال گاندو نوشته بوده است به نقدی کوتاه دست زده که از نظر مخاطبان گرامی میگذرد.
مدتی از انتشار یادداشت کوتاه استاد ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین فیرحی می گذرد. در روزهای اول قصد داشتم تا متنی در نقد این یادداشت شگفت آور منتشر کنم اما تصمیم گرفتم مدتی صبر کنم تا فضای احساسی حاکم بر موضوع کاسته شود و سپس دست به قلم شوم تا نیت آغاز این نوشتار شهرت طلبی نباشد.
جناب استاد فیرحی در یادداشت خود با عنوان «گاندو و مصائب دولت دو سر» اقدام نهادهای امنیتی کشور در شناسایی، تعقیب و دستگیری یک شبکه جاسوسی که به بالاترین سطوح مدیریتی کشور نفوذ کرده بود را مصداقی از تعدد مراکز تصمیم گیری و نبود هماهنگی در راس فرماندهی سیستم سیاسی تلقی کرده اند و نتیجه آن را کاهش مشروعیت و سردرگمی مردم دانسته اند.
مطالب بسیاری در رد یا اثبات این امر نوشته و منتشر شد اما من ترجیح می دهم در مسیری جدید برای نقد این نوشته، به تبیین مصداقی مشابه در همین سال های اخیر بپردازم .
6 مارس سال 2017 دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در فرمان اجرایی ۱۳۷۸۰ که با نام «حفاظت از ملت در برابر ورود تروریستهای خارجی به آمریکا» شناخته می شود، ورود مهاجران از چند کشور خاص و افراد فاقد روادید را ممنوع اعلام کرد. این دستور توسط عالی ترین مقام اجرایی این کشور صادر شده بود اما دادگاه ایالتی در هاوایی و مریلند این دستور را مخالف روح قانون اساسی ایالات متحده دانست و آن را ملغی کرد. کش و قوس فراوان این پرونده در نهایت به نفع ترامپ به پایان رسید اما آنچه جالب بود واکنش جریانات اصلاح طلب و مورد علاقه جناب استاد فیرحی در این ماجرا بود.
رسانه های نوشتاری و سایت های وابسته به این جریان، اقدام این دادگاهها در برابر رئیس جمهور کشور را شجاعانه خطاب می کردند و قصیده ها در باب آزادی و امکان دفاع از حقوق ملی و بین المللی انسان ها در نظام آمریکا سر می دادند. این رسانه ها امکان مقابله با رئیس جمهور و حفاظت از قانون اساسی و منافع ملی توسط نهادهای مختلف را ترسیمی زیبا از کارآمدی دموکراسی می دانستند.
سوال این است چرا در آن زمان کسی از دولت دوسر سخن نگفت و اقدامات این دادگاههای ایالتی ضد رئیس جمهور و سیستم اجرایی را نشان از بحران در این کشور نخواند؟
چرا آن زمان کسی نمیگفت که قوه مجریه در ایالات متحده همانند ماشین دوسری شده است که کنترل یک سر آن را قضات بر عهده گرفتهاند و در جهتی خلاف مسیر سیستم اجرایی کشور حرکت میکنند؟
چرا فقط در آن زمان عمل به وظیفه بر اساس قانون اساسی و ضوابط نوشته و نانوشته ملی یک اقدام شجاعانه و قهرمانانه تلقی میشد؟
چرا به جای سرزنش قضاتی که در کار دستگاه اجرایی و امنیت ملی دخالت کرده بودند زبان به تحسین آنان و نقد و نکوهش رئیس جمهور آمریکا گشوده بودید؟
جای سوال دارد که چرا اقدام برای مبارزه با شبکههای منسجم و سازمان یافته جاسوسی و ریشه کن نمودن آنها از دستگاههای اجرایی کشور را همانند ماجرای پیشین ستایش نمیکنید و در حمایت از آن قلم نمیزنید؟
چرا قضات غربی که بر اساس یک برداشت شخصی از دستور رئیس جمهور خود اقدام به سنگاندازی در مسیر کشورشان میکنند را میستایید ولی دستگاههای امنیتی و ماموران گمنام کشور خود را که با جان و دل به حفاظت از منافع ملی مشغول هستند را به باد نقد غیر منصفانه میگیرید؟
آیا دولت دوسر در منظومه فکری شما نیز خوب و بد دارد و مانند همیشه نمونه فرنگی آن خوب و مدل داخلی آن منفی تلقی میشود؟
آنچه شما آن را دولت دوسر و بحران تصمیمگیری و اجرا مینامید رفتاری مطابق قانون اساسی است و عدم پذیرش آن از طرف کسانی که در دام این شبکه جاسوسی افتاده بودند تغییری در اصل ماجرا ایجاد نخواهد کرد لیکن گمان میکنم این مصائب سیاستزدگی و دلبستگیهای جناحی است که جوهر بر صفحه کاغذ کشیده است./918/د101/س
علیرضا داودی
مدل تحلیل ایشان بسیار جالب است که در دیگر یادداشت ها نیز مشاهده کردیم.
ممنون از شما برای انتشار این یادداشت