۲۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۸
کد خبر: ۶۰۲۷۸۷
گفت‌و‌گو؛

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم
دکتر مظفری نیا گفت: نقدی که به همۀ الگوها وارد است به دنبال ایجاد یک «جامعۀ مصرفی» هستند، همه چیز در جهان تبدیل به کالا گشته و در فرایند تولید، توزیع و مصرف قرار می‌گیرد.

اشاره: بررسی ابعاد مختلف اسناد بین المللی سوالی را به ذهن‌ها متبادر می‌سازد که آیا برای تحقق جامعه آرمانی جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند اسناد بومی تولید کرد و لازمه امر این است که در جامعه جهانی هضم شویم؟ اسناد استعماری کشور را به سمت تولید و پیشرفت می‌برد یا ما را تبدیل به یک جامعه مصرفی صرف می‌کند؟

برای پاسخ به سوالات، خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، نزد مهدی مظفری نیا، دکترای علوم سیاسی و مسئول گروه پژوهشی توسعه اندیشکده پسین، رفته تا درباره این موضوع به بحث و تبادل نظر بپردازد. اسناد بین‌المللی اتفاقی نیست که قدیمی شده باشد و همواره به عنوان یک موضوع مهم باید مورد مطالعه قرار گیرد. این مصاحبه را در دو بخش تقدیم مخاطبین محترم کردیم که مصاحبه پیش رو قسمت دوم و پایانی است.

رسا ـ نظرتان در مورد تفاوت مبنایی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی با دیگر الگوهای توسعه چیست؟

الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی تابع یک ضرورت تاریخی است. یعنی توسعه به یک صورت کلیت و شاکله سیاست جهانی را شکل داده، علوم مختلف را به نحو خاصی دور هم گرد آورده و خط‌مشی‌ها را با همدیگر هماهنگ کرده است. در واقع در این سه سطح به دنبال تحقق یک فلسفه سیاست است که شما آن را به عنوان «مبانی» یاد می‌کنید و برخی نیز «هستی‌شناسی» می‌نامند. با این توصیف الگوی پیشرفت نیز واجد یک «فلسفه‌ی سیاست» بوده و بدین معنا به دنبال برقراری نظم جهانی خاص و متفاوت می‌باشد.

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

البته این نظم جهانی و به تبع آن نظم ملی در پی ایجاد جامعه‌ای سعادتمند هستند. جامعه سعادتمند با تعابیر و تفاسیر مختلف در واقع فلسفه سیاستِ این الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی است. الگوهای توسعه همانند الگوی رشد، الگوی نیازهای اولیه، الگوی تعدیل ساختاری، الگوی توسعه انسانی و الگوی توسعه پایدار و همچنین استراتژی‌های توسعه همچون جایگزینی واردات یا توسعۀ صادرات، همگی در یک طرح فکری به نام «فلسفۀ سیاست» معنادار می‌شوند.

نقش فلسفه سیاست در رسیدن به موضوعات مختلف

بنابراین می‌توان ریشه‌ها و مبانی هریک از این الگوهای غربی را از طریق رهیافت‌های مختلف ذیل «فلسفۀ سیاست» مشخص نمود. برای نمونه الگوی رشد از فلسفۀ سیاسی فایده‌گرایی بنتام تبعیت می‌کند. بدین معنا در الگوی رشد، جامعۀ سعادتمند جامعه‌ای است که بیشترین رفاه و بیشترین منافع به بیشترین افراد برسد. همچنین الگوی نیازهای اولیه تابع فلسفۀ سیاسی رالز است. مبتنی بر این فلسفۀ سیاسی، اینکه کمترین ضرر به کمترین افراد برسد، حائز اهمیت است.

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

الگوی تعدیل ساختای تابع و هماهنگ با فلسفه سیاسی نوزیک است؛ چرا که به دنبال توجه ویژه به حقوق فردی، خصوصی‌سازی و مقررات‌زدایی است. الگوی توسعه انسانی آمارتیاسن نیز به دنبال آزادی -که در توانمندی افراد محقق می‌شود- تابع فلسفۀ سیاسی هابرماس است چرا که به دنبال شکوفایی توانمندی‌های انسان‌ به مثابه موجودی اجتماعی است.

رسا ـ با این وجود اگر بنا باشد که الگوی جدیدی به دور از آنچه غرب برای ما به ارمغان آورده است، کاری انجام دهیم، باید چه کنیم؟

اگر بخواهیم الگوی پیشرفت متفاوتی از الگوهای غربی طراحی نماییم، باید فلسفۀ سیاست جدیدی را نیز ایجاد نماییم. به عبارت دیگر از آنجایی‌که راه ما از اساس اسلامی است، باید الهیات سیاسی جدیدی را پشتیبان الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی قرار دهیم. بنده نمی‌توانم بگویم که الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی چه مبانی یا مبنایی دارد، چون بنده نمی‌دانم فلسفه سیاستی که پشتیبان آن شده است چیست.

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

 

به این دلیل که برای آن تعریفی صورت نگرفته، نظریه‌پردازی حول آن شکل نگرفته و نظریاتی که موجود هستند نیز نتوانستند خودشان را در حد جامعه‌شناسی تاریخی تنزل بدهند تا بتوانند موقعیت ما را به‌نسبت نظم و نظام جهانی مشخص کنند. در حالی که اگر چنین نظریاتی داشتیم، چگونگی مواجهه با اقتصاد سیاسی جهان را می‌دانستیم و در حالی با جهان تعامل می‌کردیم که ضمن حفظ فلسفه سیاست خودمان، مورد پذیرش جهانی واقع شویم و بتوانیم در نظام جهانی خودمان را اثبات کنیم.

اما آنچنان که مبانی یا فلسفه سیاست الگوهای توسعه موجود، به‌تفصیل مورد طرح و تبیین قرار گرفته، فلسفه سیاست یا الهیات سیاست الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نه‌تنها به‌تفصیل موجود نیست و شفاف نشده بلکه اساساً مورد غفلت است و عزمی جدی درباره آن وجود ندارد. نکته این است که ما می‌توانیم به سمت این فلسفه سیاست حرکت کنیم اما لزومی ندارد که بیاییم و اجماعی درباره فلسفه سیاست داشته باشیم و بنده موافق نیستم که تصمیم بگیریم که فلان اندیشه را به عنوان مبنای فلسفی-الهیاتی الگوی پیشرفت برگزینیم.

 

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

 

مواجهه با الگوهای جهانی از ساختار تا اجرا

ما می‌توانیم با الگوهای دیگر جهانی مواجه شویم و در نظریه‌پردازی اقتصاد سیاست جهانی و نظم جهانی مشارکت کنیم. یعنی در جهان جایی برای خودمان باز کنیم و در جهان ارائه دهیم. این کار هم منجر به آزمون الگوی پیشرفت می‌گردد و هم زمینۀ فهم سیاست توسعه در عرصۀ جهانی و الگوهای توسعۀ موجود را فراهم خواهد کرد. چرا که اساساً فلسفه سیاست، دانش و عمل به‌هم‌بسته هستند و چنانچه ما منقطع از عمل جهانی در پی طراحی فلسفه‌ی سیاسی باشیم، این مبنای اندیشه‌ای، صرفاً فلسفه‌ای نظری، بی‌اثر، منفعل و حتی اخلالگر خواهد بود.

به این ترتیب طراحی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، طراحی مهندسی‌وار نیست که پس از طراحی به دست اجرا سپرده شود، بلکه فرآیند رسیدن به آن هم جزئی از خود آن است و اگر بخواهیم به سمت یک نگاه دینی حرکت کنیم باید فرآیند را به درستی طراحی کنیم تا بتوانیم اندیشه فلسفه سیاست دینی را پشتوانه این الگو قرار دهیم.

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

رسا ـ از نظر شما الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی در وضعیت فعلی چه مشکلات و چالش‌هایی در پیش رو دارد؟

چالش اول آن است که در وضعیت فعلی این سند باید بتواند تکلیف ما با جهان را مشخص کرده و مبتنی بر آن، سیاست‌گذاری‌ها و اعمال ما در عرصۀ جهانی را با سیاست ما هماهنگ نماید. بدین منظور باید بتواند برای کنشگران ما در عرصه‌ سیاست جهانی دکترینی ارائه دهد که تفاوت خودشان را در افق آینده، نسبت به دیگران روشن و متمایز کنند. اساسا این کار باعث ایجاد تجربه جدیدی برای سیاست‌گذاران ما در مواجه با حاکمیت جهانی می‌باشد.

البته ممکن است براساس یکسری نظریات ادعا شود که در حال حاضر دارای تعامل با جهان هستیم، ولی باید توجه نمود که پیش‌زمینۀ تعامل با جهان، تعیین نحوۀ مواجهه، درگیری و مشارکت با جهانیان است. به عبارت دیگر باید از اساس حامل ایده‌ای برای مواجهه با نظام جهانی باشیم. الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی در واقع طرحی است که نحوۀ نمایش و عمل ما در جهان را توضیح ‌می‌دهد. به‌گونه‌ای که نحوۀ راه‌سازی و آینده‌سازی و استمرار این حرکت را به منظور نیل به آرمان‌های مدنظر ترسیم نماید.

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

مسئله حائز اهمیت ذیل چالش فوق آن است که آیا ایدۀ این الگو، ایده‌ای ناسیونالیستی است یا خیر؟ یعنی آیا الگوی پیشرفت باید مبتنی بر ایرانی بودن تنظیم گردد یا مبتنی بر امری جهانی؟ به عنوان مثال با فرم نیشن-استیت (nation-state) طراحی می‌شود یا با فرمی دیگر؟ اگر نیشن-استیت را به عنوان فرم اساسی سیاستمان پذیرفته‌ایم، پس تکلیف آرمان‌های انقلاب چه می‌شود؟

ساختار تنظیم سند از ایجاد تا اجرا

در واقع تنظیم سند مبتنی بر فرم دولت-ملت و تأکید بر فرم دولت ملی به جای دیگر فرم‌ها می‌تواند منجر نادیده گرفتن آرمان‌های انقلاب در عرصۀ جهانی باشد. چون آرمان تحقق امت واحده در سیاست انقلابی به‌گونه‌ای با ایده‌های ناسیونالیستی سیاست هم‌خوان نیست؛ البته نه اینکه این دو متعارض باشند بلکه هم‌خوان نیستند. یعنی ممکن است، در دوره‌ای از تاریخ نیاز به گرایش به سوی ایده‌های ناسیونالیستی پیدا کنیم، اما در دوره‌های دیگر چنین نیازی وجود نداشته باشد.

نکتۀ دیگر در این زمینه آن است که فرم دولت ملی مبتنی بر ایده‌های ناسیونالیستی، نوعی تمرکز و سلسله مراتب را به وجود می‌آورد که در نهایت شهرها، اجتماعات و... را دگرگون کرده و اصالت محلی آن‌ها را از بین می‌برد. اما آیا الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی فرمی برای لحاظ کردن و احیای شهرها و محلیت‌های مختلف و ظرفیت‌ها و لایه‌های مختلف تأثیرگذاری که سابقاً وجود داشته، دارد؟ اگر بگوییم این الگو آنها را به رسمیت می‌شناسد، این ادعا با نحوه‌ی تنظیم سند به این شکل متمرکز و ناسیونالیستی در تعارض است.

رسا ـ برای رسیدن به الگوی اسلامی ایران پیشرفت باید چه مشکلاتی را از سر بگذارنیم؟

در ادامه بحث و در راستای بیان چالش ها باید گفت که چالش دوم در این الگو این است که باید به علوم مورد نیاز در تنظیم الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی توجه کنیم و اینکه چگونه باید بین این دو یک هماهنگی و همکاری ایجاد کنیم. اما متأسفانه اساساً الگویی برای به کارگیری و هماهنگی رشته‌ها در تنظیم الگو وجود ندارد. مسئله این است که چه دانشی و چه نظریه‌ای پشتیبان الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی می‌باشد؟ سپس، نحوه تولید این دانش مطرح می‌شود و اینکه در مجموع چه نظام دانشی از آن پشتیبانی می‌کند؟ یا اینکه خود الگو و فرایند تدوین آن، یک دانش است و اگر چنین باشد ماهیت دانش آن چیست؟

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

چالش سوم پیش روی سند نیز آن است که باید التفاتی به امر خط‌مشی‌گذاری‌ داشته و خط‌مشی‌های موجود در سطوح مختلف، از اسناد بالادستی تا برنامه‌های توسعه را مورد توجه قرار دهد. به عبارت دیگر سند تنظیم شده باید از قابلیت اجرایی و دلالت‌هایی برای اجرا برخوردار باشد تا بتواند برنامه‌ها در سطوح مختلف را به مرحلۀ اجرایی شدن برساند. چراکه از اساس سند یا برنامه‌ای که دلالت بر اجرا ندارد، انتزاعی بوده و قابلیت ارائه به سیاست‌گذاران برای تنظیم، اجرا و ارزیابی برنامه‌های خُرد را نخواهد داشت.

چالش ها مستلزم توجه ما به الگوی پیشرفت درست است

چنانکه برخی اسناد کلان تدوین شده در وضعیت فعلی، الهام‌بخشی لازم برای سیاست‌گذاران و کارگزاران را ندارد و تبدیل به چیزی بی‌ربط با زمانه و شرایط کنونی ما شده است. اگر این الگو قرار است که راهنمای عمل باشد باید بر یک‌ سری برنامه‌ها و الگوهایی مبتنی شود که آن‌ها نیز باید روشن شود.

چالش‌های فوق مستلزم ویژگی‌هایی بود که باید الگوی پیشرفت واجد آن‌ها باشد. اگر این ویژگی‌ها در الگو تحقق یابند، آنگاه به لحاظ محتوایی امکان استفاده از مبانی فکری دینی تا حد زیادی فراهم می‌شود. حتی می‌توان از تجارب و دانش غربی نیز به‌نحوی استفاده نمود که آن‌ها در فرم مطلوب ما استحاله گردند.

الگوی پیشرفت راهی برای تحقق گام دوم

رسا ـ نقد و ارزیابی شما از دیگر الگوهای توسعه چیست و افق‌ الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی چه تمایزی با آن‌ها خواهد داشت؟

اگر الگویی طراحی شده و این قابلیت را یافته است که در عرصۀ جهانی اجرا گردد، حتماً از قوت‌های فراوانی برخوردار بود که توانسته جهانی شود. از این حیث نمی‌توان الگوهای توسعه که در عرصۀ جهانی مطرح گشته‌اند را با الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی مقایسه کرد. چراکه الگوی پیشرفت هنوز طراحی نشده و به اجرا درنیامده و از این لحاظ قابل ارزیابی نیست. البته انتقادات زیادی نسبت به الگوهای توسعه وجود دارد، ولی همین که توانسته‌اند برای جوامع مختلف راه‌سازی و آینده‌سازی نمایند بدین معناست که از قوت قابل توجهی برخوردار بوده‌اند.

حال اگر بخواهیم الگوهای مختلف را نقد کنیم درواقع نقد آنها، نقد خودمان است. یعنی اگر بگوییم آن‌ها جهان را به سمت غربی‌سازی و آمریکایی‌سازی برده‌اند، در واقع این نقد را به خودمان وارد کرده‌ایم که چرا مدرنیته بر ما و بر فرهنگ ما غالب شد و نقش خود را بر وجود زد؟ ما چگونه بودیم که مدرنیته از طریق الگوهای توسعه توانست جهان ما را بسازد و آینده ما را رقم بزند؟ در واقع در نظر گرفتن «فاعلیت فاعل»، در مقابل و همزمان منجر به اشاره به «قابلیت قابل» می‌شود.

جامعه مصرفی ما را به کجا خواهد برد؟

نقدی که به همۀ الگوها به‌ طور کلی وارد می‌شود آن است که به دنبال ایجاد یک «جامعۀ مصرفی» هستند، بدین‌سان همه چیز در جهان تبدیل به کالا گشته و در فرایند تولید، توزیع و مصرف قرار می‌گیرد. بر این اساس یک نگاه کاملاً ابزاری به همه چیز حاکم می‌گردد. این نگاه ابزاری نیز ریشه در یک نگاه خطی و تکامل‌گرایانه به تاریخ دارد. بنابراین الگوهای توسعه فلسفۀ تاریخی را تجویز می‌کنند که همۀ کشورهای جهان سوم باید همان راهی را بروند که اروپا رفته است.

بدین معنا یک شابلونی در دست گرفته‌‌اند تا ما را تبدیل به اروپا کنند و همۀ کشورها نیز باید تابع این قالب‌ معین باشند. چنانکه باید روش‌ها، الگوها و فرایندها در مباحث سیاست‌گذاری را مطابق شکل مورد نظر آن‌ها در پیش بگیرند، تا همۀ کشورهای جهان یک‌دست شوند و افق تاریخی مدنظر آن‌ها حاصل گردد. از این منظر به‌طور کلی یک رویکرد ابزاری و سوبژکتیویستی البته به صورت‌های مختلف در الگوهای توسعه برقرار است.

بیشتر بخوانید: راهی نو برای رسیدن به تمدن اسلامی

رسا ـ در پایان، این سوال مطرح می شود که مکاتب مختلف طرح‌هایی را جلو برده‌اند و توانستند که کارهایی را انجام بدهند. چرا چنین الگوهایی شکل می‌گیرد؟

این نقد کلی و نقدهایی از این قبیل را مارکسیست‌ها، نئومارکسیست‌ها، اجتماع‌گراها، پست‌مدرن‌ها و ساختارگراها مطرح کرده‌اند و تا جایی بحث را جلو برده‌اند که بحث توسعه را به عنوان یک گفتمان و ایدئولوژی زیر سؤال برده‌اند. اما با همۀ نقدهای وارد بر آن الگو‌ها دقیقا این پرسش مطرح می‌گردد که چرا اصلاً چنین الگوهایی شکل گرفته است؟

این امر نشان‌دهندۀ وجود نوعی ضعف تاریخی و فکری بود که نتوانستیم خودمان مسیری را طراحی کرده و راهی در عرصۀ جهانی بگشاییم. امروز نیز الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی به‌گونه‌ای مطرح می‌شود که جز یکسری تفاوت‌های ظاهری، همان ترجمان الگوی توسعه را تداعی می‌کند؛ یعنی در ظاهر تغییراتی یافته اما در باطن همان هدف‌های الگوی توسعه غربی را دنبال می‌کند.

به‌عبارت دیگر به‌دلیل ضعف‌های فراوانی که دارد موجبات تثبیت و تقویت الگوهای غربی را بیشتر فراهم می‌کند. حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا چنین اتفاقی در حال رخ دادن است؟ به نظر می‌رسد دلیل چنین رخدادی، نبود بصیرت فلسفی و تاریخی لازم و عدم استفاده از آن است. امری که در نهایت منجر به این می‌شود که به‌نوعی از الگوهای دیگر «تقلید» کرده و در الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی تنها «ظاهر» اسلامی را حفظ نماییم؛ اما در باطن ناگزیر از همان الگوهای غربی پیروی کرده و تحت آن انضباطی که غرب مدنظر دارد قرار بگیریم.

تفاوت اساسی تمدن ما و غرب

امروز در سخن و کلام سیاستمداران ما شنیده می‌شود که تفاوت اساسی تمدن «ما» و «غرب» را تنها در حوزۀ «اخلاق» می‌دانند. بدین معنا الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، چیزی غیر از الگوهای توسعه غربی را مطرح نمی‌کند، جز آنکه بر یکسری ملاحظات اخلاقی تأکید می‌کند که در الگوهای غربی نادیده گرفته شده است.

بنابراین هرچند تفاوت بنیادینی میان الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی و الگوهای غربی وجود دارد و التفات به این تفاوت می‌تواند راه نجات ما باشد، اما در نهایت این تفاوت به «سطح اخلاق» تنزل می‌یابد. به عبارت دیگر در حوزۀ هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی، نکات قابل توجهی در باب الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی مطرح می‌گردد. اما از آنجایی‌که این نکات در الگوها و فرم‌های دانشی بریده هستند، به ثمر و نتیجه نمی‌رسند.

ازاین‌رو در نهایت آنچه در عمل به عنوان الگوی پیشرفت عرضه می‌شود، تنها افزودن یکسری ملاحظات اخلاقی به الگوهای توسعۀ غربی است. بنابراین تنها «اسم» آن را الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی می‌گذاریم، ولی در واقع شکل مبتذلی از الگوهای توسعه غربی را ارائه می‌کنیم.

رسا ـ ممنون از این که وقت خودتان را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید. /882/گ401/س

خبرنگار: احمد ساعدی

 

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۳۰ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۷
درباره تمدن اسلانی مظالب علمی منتشر نمایید
0
0