بررسی روند بحران در سوریه
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست فرهنگی روند بحران سوریه و آخرین وضعیت آن با حضور مسعود اسداللهی کارشناس مسائل غرب آسیا به همت بسیج و امور فرهنگی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در سالن جلسات این دانشگاه برگزار شد.
اسداللهی در آغاز سخنان خود به بررسی تاریخی سوریه پرداخت و گفت: سوریه از نظر تاریخی دارای خصوصیات ویژه ای است؛ این کشور در اصل کشور عربی نیست بلکه در گذشته بخشی از حوزه امپراطوری روم به شمار می رفته است و مکان های باستانی نیز گویای این مطلب است همچنین در طول تاریخ کشوری به نام سوریه وجود نداشته بلکه به نام شامات بوده است.
سوری ها معتقد هستند که مسیحیت از آنجا به سراسر جهان گسترش پیدا کرده است که شواهدی نیز برای آن وجود دارد؛ در سوریه محله ای که مسسیحی در آن نباشد وجود ندارد گرچه تعداد آنها کم است، حتی برخی محله ها زبان محلی آنها زبان مسیحی است.
کشور سوریه از نظر اجتماعی همانند لبنان متکثر است و مذاهب، زبان و قومیت فراوانی که نزدیک به بیست طایفه است در آن وجود دارد و از لبنان نیز بیشتر است؛ در لبنان همه طوائف در اقلیت هستند و طایفه ای که بیش از 39 درصد باشد مشاهده نمی شود اما در سوریه اکثریت یعنی 72 درصد سنی هستند و در کنار آنها افلیت هایی مانند علویان، مسیحیان، ارمنی ها، دروزی ها، مرشدی ها، اسماعیلی ها و شیعه اثنی عشری وجود دارد؛ از نظر قومیتی نیز کردها، ترکمن ها و شرکست ها در سوریه زندگی می کنند که این متکثر بودن یکی از دلایل پچیدگی بحران است.
مردم منطقه شامات اسلام را با اموی ها شناخته اند و معاویه اولین فردی است که آن را فتح کرد و به دلیل این که پایتخت اموی ها شام بوده است آن دوران، بهترین زمان تاریخی شامات به شمار می رود و به همین جهت است که مردم سوریه به اموی ها افتخار می کنند و مهمترین میدان پایتخت سوریه به نام اموی است.
نکته دیگر در دوران تاریخی سوریه این است که این کشور بخشی از امپراطوری اموی، عباسی و عثمانی بوده است و کشور سوریه، کشور جدیدی است که پس از فروپاشی عثمانی با توافق فرانسه، به وجود آمده است؛ کشورهایی که پس از فروپاشی عثمانی به وجود آمده اند امروزه گرفتار بحران هویت هستند و نتوانسته اند هویت ملی خود را شکل دهند به عنوان مثال سوریه و اردن یک کشور دیده می شوند و تفاوتی میان آنها وجود ندارد؛ این مشکل در لبنان نیز وجود دارد.
به قدرت رسیدن حزب بعث در سوریه
پس از اتمام دوران قیمومت فرانسه و مستقل شدن سوریه، کشور سوریه و عراق کشورهای کودتا شناخته می شدند تا این که در هر دو کشور حزب بعث سر کار آمد و نظم، ثبات و آرامش را با سرکوب ایجاد کردند.
مردم سوریه دوارن کودتا را به خاطر دارند و می گویند این نظام فعلی است که ثبات ایجاد کرد؛ حافظ اسد از سال 1971 با ایجاد یک کودتای داخلی رییس جمهور و از آن زمان سوریه به یکی از کشورهای مطرح جهان عرب تبدیل شد و به دلیل جایگاهی که در کنار فلسطین دارد، همواره در کنار فلسطین مطرح است.
حافظ اسد سیاستی به عنوان ائتلاف اقلیت ها را در پیش گرفت که مکتوب نیست بلکه این مفهوم را ایجاد کرد که اگر اقلیت های سوریه پشتیبان یکدیگر نباشند دیگران آنها را نابود خواهند کرد؛ این سیاست در بحران سوریه خود را نشان داد به گونه ای که اقلیت ها، در تقسیم بندی، طرفدار دولت باقی ماندند زیرا می دانستد که دولت تکفیری جایگزین، اقلیت ها را نابود می کند در نتیجه بیشتر مسیحیان، دروزها و اسماعیلی ها طرفدرا نظام باقی ماندند البته اکثر دستگاه های امنیتی در دست اقلیت ها است.
حزب بعث چه در عراق و چه در سوریه لائیک و چپ گرا است در نتیجه هنگام شکل گیری با تفکر اسلام گرایی تقابل پیدا کرد؛ در سوریه از دید حزب بعث اسلام گرایان که در سوریه بیشتر اهل سنت هستند و یک درصد شیعه اثنی اشعری، نخستین دشمن است و پس از آن اسرائیل قرار دارد و از میان گروه های اسلام گرایی اخوانی ها را خطرناک تر از تکفیری ها می داند زیرا می داند تکفیری ها پایگاه مردمی ندارند اما اخوانی ها از چنین قدرتی برخوردار هستند.
نخستین برخورد میان نظام و اخوانی ها در اواخر دهه هفتاد میلادی رخ داد به این صورت که شاخه ای نظامی در میان اخوان به وجود آمد و مراسم فارغ التحصیلان خلبانان سوری که اکثر آنان نیز علوی بودند را مورد هجوم قرار دادند و همه 400 خلبان در این مراسم را به قتل رساندند که شوک بزرگی به جامعه علوی سوریه وارد شد در نتیجه دشمنی خونی میان اخوان و نظام سوریه شکل گرفت که تا این لحظه نیز وجود دارد و از آن کاسته نشده است گرچه بعدها اخوانی ها آن را منکر شدند اما همه می دانستند که کار آنها است.
تا سال ها دانش آموزان در تمام مراسمات صبحگاهی اخوانی ها را لعن می کردند در سال 82 میلادی یعنی بهمن ماه سال 69 اخوانی ها در شهر حما حاکم شدند که حافظ اسد این شهر را محاصره کرد و 48 ساعت فرصت داد که از شهر خارج شوند و پس از آن ارتش سوریه آن شهر را با خاک یکسان کرد.
پس از ماجرای شهر حما حضور اخوانی ها در سوریه به شدت کمرنگ شد و تا سال 2011 میلادی یا 89 شمسی آرامش مطلقی در سوریه حاکم بود و در این مدت سوریه به کشور تأثیر گذار تبدیل شد؛ به صورت کلی می توان گفت حافظ اسد شخصی بسیار باهوش بود و آینده را به خوبی می دید و ائتلاف او با ایران برهمین اساس است زیرا می دانست ایران در آینده تأثیر گذاری فراوانی خواهد داشت.
به قدرت رسیدن بشار اسد
پس از حافظ اسد، پسرش بشار بر سر کار آمد زیرا برادرش که حافظ اسد آن را برای ریاست جمهوری تربیت می کرد در حادثه تصادف کشته شد؛ به هنگام قدرت رسیدن بشار اسد برخی نگران بودند زیرا او شخصی پزشک است و نه دوره های نظامی دیده و نه بعثی است به گونه ای که سید حسن نصرالله می گوید در دیدار با رهبر معظم انقلاب از به ریاست رسیدن بشار اسد و احتمال کم رنگ شدن پشتیبانی سوریه از حزب الله ابراز نگرانی کردم اما رهبر معظم انقلاب می گویند کمک بشار اسد به حزب الله بیشتر نیز خواهد شد.
بشار اسد در آغاز دوران خود اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را شروع کرد که این اصلاحات تأثیر فراونی داشته است و محیط بسته در دوران حافظ اسد، باز شد و معارضان به راحتی سخنان خود را بیان می کردند و سرمایه گذاران خارجی نیز در سوریه حاضر می شدند از نظر اجتماعی نیز اینترنت و موبایل وارد سوریه شد.
پس از مدتی برخی اتفاقات مانع ادامه اصلاحات سیاسی شد زیرا معارضان به دلیل نداشتن حکمت به تندی پیش رفتند و سخنانی را بیان کردند که صحیح نبود در نتیجه موجب شود اعضای تندروی حزب بعث نگران شوند و فشارها بر روی بشار اسد زیاد شد تا حدی که مجبور شد پس از هشت ماه، اصلاحات سیاسی را متوقف کند؛ به دوره هشت ماهه اصلاحات سیاسی بشار اسد، دوره بهار دمشق گفته می شود که اگر معارضان در این دوره به صورت عقلانی برخورد می کردند شاهد بحران امروزی در سوریه نبودیم.
اما اصلاحات اقتصادی ادامه پیدا کرد که بعدها نتایج فاجعه باری داشت زیرا عربستان و قطر به عنوان سرمایه گذاری و تجارت، پول های فراوانی به سوریه آورند اما در کنار آن مسجد و مدرسه علمیه وهابی نیز می ساختند و به تربیت نیروهای وهابی می پرداختند که در سال 2011 طلاب وهابی فراوانی در سوریه سردرمی آورند در نتیجه آن پول فراوان امرزه گریبانگیر آنها شده است که این مشکل امروزه در زمان بازسازی نیز وجود دارد زیرا سرمایه فراوانی در دستان این کشورها است.
آغاز بحران در سوریه
دو ماه پس از آغاز انقلاب های عربی در سال 2011، اعتراضات در سوریه نیز آغاز شد؛ زمانی که انقلاب مصر شروع شد پیش بینی می شد که در سوریه نیز این اتفاقات رخ دهد چنانچه سید حسن نصرالله می گوید هنگام سقوط مبارک همه ما خوشحال بودیم اما سردار سلمیانی از تهران تماس گرفت و گفت حواستان به سوریه باشد که این گونه نیز شد.
در شهر درعا که نزدیک مرز سوریه با اردن است، چند بچه مدرسه ای به دلیل نوشتن شعار بر روی دیوار دستگیر می شوند و هنگامی که پدر و مادر این بچه ها برای آزادی آنها به دستگاه مربوطه مراجه می کنند به آنها بی احترامی می شود که رسانه های جهان عرب آن را به حادثه بسیار غمناک تبدیل کردند و موجب شد لرزش مهمی در سوریه ایجاد و مبدأ انقلاب سوریه شود؛ برخی از برنامه ریزان بحران سوریه اعتراف می کنند این حادثه مهمی نبوده است اما به دلیل این که می خواستیم سوریه را به آشوب کشیم از آن استفاده کردیم.
اما حرکت های اصلی از شهر حمص که مردم ساده ای هستند آغاز شد حتی مردم این شهر شرط گذاشتند اگر انقلاب پیروزشود رییس جمهور باید از حمص باشد؛ در شش ماه نخست فقط تظاهرات بود البته در دمشق و حلب از شهرهای مهم سوریه از تظاهرات خبری نیست؛ در حما نیز تظاهرات صورت گرفت که سفیر آمریکا، فرانسه و ترکیه به عنوان همبستگی با ملت سوریه رسما در آن شرکت کردند بنابراین مشخص شد که خبری در راه است.
شش ماه نخست تظاهرات در همین حدی بود که بیان شد وجمعیتی وجود نداشت اما ارتش سوریه نمی دانست با آنها چگونه باید برخورد کند و نمی دانست چگونه باید این تظاهرات را ساکت کند و حتی چیزی به عنوان گاز اشک آور و سپر و ماشین آب پاش نداشتند؛ البته در این تظاهرات کسی کشته نشد.
پس از شش ماه دولت های متعددی همانند عربستان و قطر وارد تظاهرات سوریه شدند، که بیان کردند نظام سوریه با ایجاد چنین تظاهراتی سرنگون نمی شود بنابراین تلاش کردند تظاهرات را سمت جنگ مسلحانه بکشانند.
کشورهای عربی در مرحله عشیره ای باقی مانده اند و دارای چند خصوصیت هستند که به راحتی می توان آنها را وارد جنگ مسلحانه کرد؛ نخست این که مسلح هستند و در میان عشایر، وفاداری در عشیره معنا پیدا می کند یعنی دارای هویت ملی نیستند بنابراین همه از رییس عشیره دستور می گیرند و اگر بگوید بکش، می کشند و اگر بگوید به فلانی رأی بدهید همه رأی می دهند؛ از مصیبت های جهان عرب این است که به قانون مراجعه نمی کنند و حتی مراجعه به دادگاه برای گرفتن حق را زشت می دانند که سوریه نیز این گونه است.
پس از ورود کشورهای خارجی به تظاهرات سوریه ناگاه در گیری های مسلحانه در سوریه آغاز شد و هرعشیره منطقه خود را تصرف و گروهی ایجاد می کرد و پست ایست بازرسی در منطقه می زد و هرکدام نیز اسمی برای خود انتخاب می کردند؛ تعداد این گروه ها زیاد شد که هیچ ارتباط تشکیلاتی نیز با یکدیگر نداشتند.
برخی کشورها از ایجاد درگیریهای مسلحانه در سوریه بسیار خرسند شدند اما بایستی تشکیلات نظامی برای آنها ایجاد می کردند درنتیجه معارضان را در ترکیه جمع آوری و شورای ملی سوریه را تشکیل دادند که به آن شورای انقلاب می گفتند؛ ستادی به نام ارتش آزاد سوریه ایجاد کردند که قرار بود گروه های مسلح زیر چتر آن جمع شوند و برای این ستاد رییس نیز ایجاد کردند که هیچ زمانی پا نگرفت؛ این فعالیت ها نیز به چالش عمیق نظامی برای نظام سوریه تبدیل نشد بلکه این گروه ها در مناطقی درگیری داشتند اما بسیار حاشیه ای بود و انقلاب در شهرهای اصلی صورت نگرفت و چنین موردی نقطه ضعف این حرکت به شمار می رفت.
ورود تکفیری ها به سوریه
شش ماه نیز دوران ارتش آزد بود که کشورهای معارض سوریه مشاهده کردند این گروه نیز مناسب نیست بلکه باید عناصری ایجاد کنند که دارای انگیزه ایدئولوژیکی باشد و از سوی دیگر نیروهای آن نیز جنگ دیده و دوره های چریکی را گذرانده باشند که از آن زمان به بعد شاهد وردی تکفیری ها به سوریه هستیم.
برخی از شمال آفریقا به ترکیه و از استانبول که هزار کیلومتر تا سوریه فاصله دارد به سوریه می رفتند بنابراین دولت ترکیه نمی تواند بگوید از ورود تکفیری ها به سوریه آگاهی نداشته است؛ اردن نیز راه دیگر ورود تکفیری ها به سوریه است که تکفیری های حوزه خلیج فارس از این کشور وارد سوریه می شدند، راه ورودی سوم نیز شمال لبنان بود که دولت لبنان در این مناطق قدرتش را از دست داده و منفذ دیگری نیز عراق بود.
با ورود تکفیری ها به سوریه ورق علیه دولت سوریه برگشت زیرا تکفیری ها افرادی جنگ دیده و با عقاید سخت بودند که می توان گفت ادبیات آنها با ادبیات ما در جنگ تحمیلی یک سان بود و از همان احادیث و روایات استفاده می کردند و بسیاری از آنها با بلیط یک طرفه آمده بودند یعنی یا شهادت یا پیروزی.
نیروهایی که از خارج وارد یک کشور می شوند بسیار مخرب هستند زیرا نیروی محلی دستش یک جا می لرزد اما خارجی این گونه نیست که آقای حاتمی کیا در فیلم به وقت شام این نکته را به صورت ریز نشان داد که نیروهای داخلی تدمر را خراب نکردند اما فرد خارجی خراب کرد، در نتیجه مناطق وسیعی از خاک سوریه به دست مسلحین سقوط کرد.
نظام سوریه مشاهده کرد با دشمنی رو به رو شده که نه شناختی نسبت به آن دارد و نه می داند چگونه باید با آنها مبارزه کند زیرا ارتش سوریه کلاسیک است اما تکفیری ها چریک هستند در نتیجه برخی مناطق به راحتی سقوط کردند و برخی نیز بدون جنگ محاصره شدند در نتیجه تکفیری ها به پایتخت نزیک شدند.
ورود مستشاران ایرانی به سوریه
در این مرحله است که مستشاران ایرانی وارد سوریه شدند این نکته را می گویم به دلیل این که مهم است زیرا برخی رسانه های عربی می گویند ایران و حزب الله از نظام علوی حمایت کردند و تکفیری ها برای کمک به اهل سنت وارد سوریه شدند در حالیکه اول تکفیری ها وارد سوریه شدند و ما به کمک دولت سوریه رفتیم؛ اولین کار ما حفاظت از حرم های دمشق بود.
حضور سپاه فقط مستشاری بود و نیرهای رزمی از حزب الله بودند که البته هر نظریه مستشاری می دادیم آنها قبول نمی کردند به عنوان مثال سردار سلیمانی یک سال با مسؤولان سوری مذاکرده می کرد که جوانان را مسلح کنند اما آنها قبول نمی کردند تا این که داعش به 400کیلومتری کاخ ریاست جمهوری رسید و آنها در دقیقه 90 پذیرفتتند و این تاکتیک نیز به سرعت جواب داد وپایتخت را امن کرد.
این جوانان سوری محله خود را می شناختند و تکفیری ها را نیز شناسایی می کردند که این اولین موفقیت بود؛ جاده دمشق به فرودگاه که یک جاده استراتژیک است 20 روز در محاصره بود که سردار سلیمانی 70 نفر از تکاوران خود را از تهران به دمشق می برد و از همان فرودگاه مبارزه را شروع کرده و مسیر را باز می کند که این عملیات یک عملیات شهات طلبانه محسوب می شد اما با کمک خداوند موفق شدند و حتی یک نفر نیز مجروح نشد.
هنگامی که از امنیت حرم اهل بیت(ع) در دمشق مطمئن شدیم به دنبال طرحی برای آزاد سازی حلب مشغول شدیم زیرا شهر حلب به دلیل رشوه گرفتن یکی از فرماندهان امنیتی بیش از 60 درصد شهر سقوط کرده بود؛ در زمان شهید همدانی اولین عملیات بزرگ طراحی می شود که موجب شد از خطر سقوط کامل حلب جلوگیری شود.
مستشاران ایرانی تنها نقش امنیتی نداشتند بلکه با مردم این منطقه برخوردهایی داشته اند که قابل بحث است به عنوان مثال تانک های سوری می خواستند روستایی را به بهانه کمک کردن به داعش نابود کنند اما بچه های سپاه در مقابل لوله های تانک می ایستند یا این که خانه های برخی را تعمیر می کردند و ارتباط مردمی بسیار مناسبی صورت گرفت در نتیجه مردم سوریه به شدت به سپاه اعتقاد دارند و حتی مسلحین نیز در زمان تبادل اسرا بیان می کردند اگر سپاه تضمین می کند ما نیز قبول می کنیم.
پس از آزادی حلب وضعیت تا سال 94 شمسی خوب شد اما از آغاز این سال تحول جدیدی رخ داد که کشورهای حامی تکفیری ها سلاح های جدیدی به آنها دادند در نتیجه معادله تغییر کرد و شهر ادلب به صورت کامل سقوط کرد و فوعه و کفریا محاصره شد به گونه ای که مسؤولین سوریه روحیه خود را از دست دادند.
ورود روسیه به سوریه
در چنین وضعیتی به این نتیجه رسیدیم که باید توازن قوا ایجاد کرد و سردار سلیمانی تلاش کرد روس ها را به صورت عملیاتی وارد کند زیرا روس ها پیش از آن نیز در سوریه بودند اما به صورت محدود و مستشاری، زیرا انها مطمئن بودند که ایران اجازه نمی دهد نظام سوریه سقوط کند و از سوی دیگر پیش از ماجرای سوریه مشغول ماجرای اوکراین بودند که سرادر سلیمانی در دیداری با پوتین او را متقاعد می کند به صورت عملیاتی وارد سوریه شود و اطلاعاتی را در اختیار روس ها قرار می دهد که موجب تحیر آنها می شود در نتیجه مرحله جدید جنگ آغاز شد.
روس ها در منطقه ساحل و در فردگاه لاذقیه مستقر و به صورت عملیاتی وارد جنگ می شوند که تأثیر آنها نیز بسیار مهم بود؛ روس ها نیروی زمینی نداشتند اما پشتیبانی هوایی و توپخانه ای قوی صورت می دانند و سلاح های بسیار پیشرفته ای برای جنگ با چریک با خود آورده بودند؛ در سوریه تجربه فراوانی به دست آورده ایم که اگر بنده تصمیم گیر بودم فاطمیون را که بسیار رزمنده هستند در سیستان وبلوچستان مستقر می کردم که حتی روس ها از پاسداران درخواست می کردند فاطمیون را در اختیار آنها قرار دهند.
پس از ورود روسیه، عملیات محرم در آبان ماه 94 شروع شد که پس از شروع عملیات به دلیل این که نام عملیات بسیار شیعی به نظر می رسید به نصر1 تغییر پیدا کرد اما نتوانستیم به فوعه وکفریا برسیم بلکه بسیار مشکل بود زیرا استان ادلب دارای پوشش جنگلی، غار و رودخانه های فراوان است که برای جنگ چریکی بهترین جا به شمار می رود و بهترین شهدای ما در این عملیات است در نتیجه متوقف شد.
در بهمن ماه علملیات جدیدی طراحی و اجرا شد و بسیار موفقیت آمیز بود و فوعه و کفریا آزاد و شمال حلب امن و زمینه ساز آزادی کامل حلب شد تا اینکه در سال 95 شمسی حلب به صورت کامل ازاد شد و با آزاد سازی حلب کشورهای حامی مسلحین متوجه شدند صحبت از رفتن بشار فایده ای ندارد و مذاکره شروع شد.
در حلب اولین اختلاف نظر میان ما و روس ها آغاز شد؛ حلب محله به محله در حال آزادسازی بود که اگر دو روز دیگر ادامه پیدا می کرد به صورت کامل آزاد می شد و در این زمان 35 هزار مسلح با خانواده در حلب بودند که روسیه و ترکیه بر آتش بس توافق کردند تا مسلحین از حلب خارج شوند به ادلب روند که این شوکی به دولت سوریه و ما بود زیرا حتی به ایران که هم پیمان بود خبر نداه بودند.
پس از توافق ترکیه و روسیه اولین گروه مسلحین از حلب خارج شد اما روز بعد هنگام خروج گروه دوم، سردار سلمیانی دستور داد تا از خروج آنها جلوگیری شود و همه را بازگردانند زیرا در میان آنها یکی از فرماندهان جبهه النصره شناسایی شده بود که خود او گمان می کرد کشته خواهد شد اما او را به عنوان قاصد نزد فرماندهان داعش فرستادند تا بگوید این نیروها در صورتی می توانند خارج شوند که اهالی فوعه و کفریا آزاد شوند بنابراین تا سه روز عملیات خروج متوقف شد در نتیجه ترکیه و روسیه متوجه شدند ایرانی ها می توانند هرکاری انجام دهند و مذاکره دو جانبه به سه جانبه تبدیل شد که این عمل تحول مهمی به شمار می رود و موجب دستاورد سیاسی مهمی نیز شده است.
روسیه به دلیل این که خود را ابر قدرت می داند به هم پیمان خود دستور می دهد نه این که مشورت کند در نتیجه تلقی این بود که ایران نیز پیروی خواهد کرد اما این حرکت، به روسیه فهماند نمی تواند ایرانی ها را نادیده گیرد در نتیجه در هرکاری با ایران مشورت می کند اما ما خودمان دارای ضعف دیپلماتیک هستیم و وزارت خارجه دیدش با سپاه و آنچه که رهبر معظم انقلاب بیان می کنند متفاوت است در نتیجه در مذاکره آستانه با ضعف مواجه خواهیم شد که روس ها نیز این نکته را متوجه شده اند و از آن خوب بهره بردای می کنند.
بعد از جریان حلب از نظر نظامی موقعیت مناسبی در سوریه وجود دارد به گونه ای که 64 درصد مناطق در درست دولت است که در زمان بحران 11 درصد بوده است که باید این دستاورد مهم را حفظ کرد زیرا دشمن اگر نتواند در میدان به اهدافش را به دست آورد در زمین سایست به دست می آورد.
امروزه مخالفین در بدترین موقعیت هستند و به این فکر می کنند که چگونه زنده بمانند و بحث سقوط نظام دیگر مطرح نیست؛ امروزه راه تهران تا بیروت آزاد است که چنین موردی برای اسرائیل یک کابوس است که باید تثبیت شود و به همین دلیل است که می گوید ایران و حزب الله نباید در سوریه باشند در حالی که پیش از ازادی بوکمال می گفت نباید در جنوب سوریه باشند زیرا باور نمی کردند ایران به تنهایی توانسته است داعش را نابود کند؛ گرچه روس ها نیز کمک می کردند اما نبرد در زمین مهم است که به دست ایرانی ها بود همچنین امروزه تجارت بسیار مهمی با لبنان ایجاد شده است و در 48 ساعت می توان کالا را به بازار لبنان منتقل کرد که امتیاز بزرگی است اما به آن توجه نمی شود.
اسد اللهی در پایان به سؤالات حاضران در نشست پاسخ داد./1324/ب501/ف
گزیده ای از خبر را می توانید در کلیپ صوتی زیر بشنوید