پوروهاب در این کتاب در قالب داستانهای کوتاه، اتفاقات و حوادثی از زندگی امام باقر (ع) را برای نوجوانان روایت کرده است.
عناوین این کتاب به ترتیب عبارتاند از: فرزند زندگی، هیچکس هیچ آبی نداشت، در کاخ سبز، سلام پیامبر(ص)، مهمان دلها، دست دوستی، کاروتلاش، زندگی دوباره، اخلاق نیک، وقتی فقیر شدم، اینگونه نگو، قسم دروغ، بزرگترین صله، نامه عجیب، دوست کبوترها، مناظره، راه سوم، هدف، شب آخر، نشان راه.
در قسمتی از داستان «دوست کبوترها» میخوانیم:
یکدفعه دیدم دوتا از کبوترهایم روی زمین افتادهاند. جلو رفتم، هر دو مرده بودند. سومی هم زخمی شده بود و خودش را روی زمین میکشید. خیلی غصهام گرفت. همسرم از لای در اتاق، سرش را بیرون آورده بود و با نگرانی نگاهم کرد. همهچیز را فهمیده بود. در حیاط خانه به صدا درآمد. فکر کردم دوباره همان همسایه است. با خشم زیاد بهطرف در رفتم. اینبار تصمیم داشتم محکم جلوی او بایستم؛ اما وقتی در را باز کردم، امام محمد باقر (ع) و یکی از دوستانش را پشت در دیدم. آنها سلام کردند و وارد حیاط شدند. امام محمد باقر (ع) با دیدن کبوترهای مرده ایستاد و با تعجب به آنها نگاه کرد.
گفتم: «آقا، من مقصر نیستم. این همسایه بدزبان باعث شد خشم و ناراحتی خود را سر این زبانبستهها خالی کنم.»
امام جلو رفت. کبوتر زخمی را در دستش گرفت. خیلی ناراحت شد. هرگز او را اینقدر ناراحت ندیده بودم. روی پله ایوان نشست.
با دلسوزی و مهربانی پرهای کبوتر را نوازش کرد. بعد به پای زخمی و شکستهاش دست کشید. طوری با دلسوزی و ناراحتی به پای شکسته کبوتر نگاه میکرد که انگار بچه آدم است. بعد با کمک دوستش با پارچهای جای زخم کبوتر را آرام و با دقت بست.
آنوقت به من نگاه تندی کرد و گفت: «ای ابوحمزه، برای هر یک از کبوترهایی که کشتهای یک دینار صدقه بده!»
این کتاب با ۱۰۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۸ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است./925/د 103/ش