کتاب «مراقبه های عاشورایی» نقد و بررسی شد
به گزارش خبرگزاری رسا، چهارمین نشست بنیاد دعبل با موضوع نقد کتاب «مراقبه های عاشورایی» سه شنبه ۱۸ دی ماه در بنیاد دعبل خزاعی برگزار شد.
این کتاب شامل گفتارهایی عاشورایی از علامه سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی و حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری و توسط مؤسسه فجر ولایت منتشر شده است.
محمدرضا سنگری در ابتدای این نشست گفت: این کتاب شامل ۳ بخش و ۹ گفتار است که سه گفتار از مرحوم منیر الدین حسینی الهاشمی است و هفت گفتار نیز از جناب آقای میرباقری. مراقبه های عاشورایی کاملاً رویکرد نویسندگان را برای ما مشخص می کند و تقریباً شبیه به چند اثری است که با آن آشنایی داریم مانند زبده الاسرار، آتشکده نیر و ... . شخصیت بزرگواری مثل منیرالدین حسینی الهاشمی سامان خاصی در بحث دارد که با سامان و هندسه مباحث آقای میرباقری متفاوت است. اولین مبحث این کتاب مربوط به حدود ۲۰ سال پیش است. یکی از اشکالات این کتاب این است که متأسفانه هیچ معرفی ای از این ۲ شخصیت در این کتاب صورت نگرفته است.
محمد اسفندیاری در ادامه گفت: این کتاب چند اشکال اساسی دارد که ناشی از زاویه دید پدیدآورندگان آن است. من به این دست اشکالات نمی پردازم چون مجال دیگری می خواهد. اما اگر از این اشکالات بگذریم به چند اشکال موردی و مصداقی می رسیم. در صفحه ۵۳ کتاب می خوانیم که هنگامی که امام حسین (ع) به شهادت رسید شمر گفت پای رکاب من طلا و نقره بریزیرد که من بهترین مردم را کشتم و جامعه نیز او را توبیخ نکرد. این جمله چند اشکال دارد. اول این که گوینده این سخن شمر نبوده و به استناد همه تواریخ سنان بن انس بوده است.
وی افزود: اشکال دوم این است که رکاب به رکاب ترجمه شده است. رکاب در این جا به معنای مرکب یا شتر است. یکی از اقسام مغالطات، مغالطه معنای اول است. یعنی در کتاب لغت فقط به معنی اول توجه کنیم. اشکال سوم این است که می گوید کسی از جامعه او را توبیخ نکرد اتفاقا وقتی سنان بن انس این جمله را گفت عمر بن سعد گفت مگر دیوانه ای و این چه حرفی ست و دستور داد او را با چوب بزنند. این را طبری آورده است. در ادامه ابن زیاد سنان بن انس را مواخذه می کند که اگر این فرد از بهترین مردم بود چرا او را کشتید؟ و در ادامه ابن زیاد گردن او را می زند.
محمد اسفندیاری سپس تصریح کرد: در صفحه ۲۳ کتاب آمده که بر اساس عقاید مسلم شیعه وقتی فعلی را امام قصد کند ملائکه مقرب در خدمت ایشان می آیند. همچنین در صفحه ۸۸ مرقوم فرموده اند ممکن نیست کسی که عامل امر خداست چیزی را قصد کند اما محقق نشود. این دو جمله کنار هم یعنی امام وقتی چیزی را قصد کند حتماً محقق می شود. اولاً چنین چیزی در عقاید شیعه وجود ندارد. سید مرتضی، شیخ مفید، شیخ طوسی و ... چنین چیزی نمی گویند. ثانیاً پیامبر (ص) در جنگ احد آیا قصد پیروزی داشت یا خیر؟ پس چرا پیروز نشد؟ یا امام علی (ع) در جنگ صفین می خواست شام را از دست معاویه بگیرد اما نه تنها نتوانست بلکه مصر هم از دست داد و در ادامه امام گفت جز کوفه برای من چیزی نماند. همچنین امام حسن (ع) در جنگ با معاویه قصد پیروزی داشت اما پیروزی محقق نشد.
وی ادامه داد: این گونه امام شناسی اشکالات متعددی دارد. نه کلام شیعه و نه تاریخ این را تأیید نمی کند. در همین صفحه ۸۸ آمده همه مکارم اخلاقی را امام حسین (ع) به ظهور رساندند و دیگر کید و مکر کارگری برای شیطان باقی نگذاشتند. کار شیطان بعد از عاشورا تمام شده است. این خلاف نص قرآن است که شیطان تا یوم یبعثون یعنی روزی که مردم برانگیخته می شوند از خدا مهلت می خواهد. در کتاب به زیارت حضرت ابوالفضل در مفاتیح اشاره شده و در آن جا نصیحت را به معنای بالاتر از تکلیف بار برداشتن معنا کرده در صورتی که نصیحت یعنی خیرخواهی.
محمد اسفندیاری همچنین گفت: در صفحه ۶۰ این کتاب به پیامدهای قیام امام حسین (ع) پرداخته شده اما خواسته اند همه چیز را به پیامدهای قیام امام ربط دهند. نتیجه قیام در این کتاب سقوط امویان و حاکمیت عباسیان عنوان شده است. اولاً امویان بعد از کربلا توانستند امپراتوری گسترده ای تشکیل دهند به گونه ای که تا قبل از آن نداشتند و بعد از سقوط دوباره در غرب حاکم شدند و تا قرن پنجم همچنان بودند و تا آن زمان مردم برای آب خوردن رحم الله معاویه می گفتند. عباسیان ۶۰۰ سال بعد از عاشورا آمدند نه ۵۰۰ سال که در کتاب آمده. تازه بسیار بیشتر از امویان جنایت کردند. متوکل دستور داد قبر امام را شخم زدند و جنایات گسترده کردند.
وی خاطرنشان کرد: در کتاب به بحث لیبرال دموکراسی پرداخته شده که معلوم نیست چه ارتباطی به امام حسین (ع) دارد. اصلاحات در لیبرال دموکراسی را با اصلاحات امام حسین (ع) مقایسه می کند. اولاً اصلاح در تاریخ اغلب به معنای انقلاب است و به معنای رفرم که امروزه به کار می رود نیست. این مشترک لفظی است که به قول مولوی اشتراک لفظ دائم رهزن است. ثانیاً گفته شده که هدف امام (ع) از اصلاحات برقراری حکومت تاریخی در مقیاس جامعه جهانی بوده است. آیا چنین چیزی محقق شد و آیا امام (ع) و اصحابش این حرف را گفته بودند؟
محمد اسفندیاری عنوان کرد: در کتاب آمده که سخت ترین تحریفات در عاشورا انجام می شود وقتی گفته می شود: قیام امام حسین (ع) علیه مشروعیت یزید بوده است و قیام امام (ع) علیه حکومت سلطنتی موروثی بود و این چند مورد تحریفات، عاشورا را به نفع لیبرال دموکراسی مصادره کردن است. کدام یک از این موارد مصادره عاشورا به نفع لیبرال دموکراسی است؟
سعید طاووسی در ادامه اضافه کرد: ابتدا نقاط مثبت کتاب را عرض می کنم. نحوه ارائه مباحث با استفاده از شماره و دسته بندی خوب است. برخی مباحث در کتاب توضیح داده شده که خوب است مثلاً تفاوت ظلم با جور توضیح داده شده. یا توجه به مقوله سینما، شعر، مداحی و هنر هم گامی به جلو است. اگرچه این کتاب خسته کننده است چون اشکالاتی دارد و ادعاهایی در کتاب مطرح شده و نحوه چینش مطالب باعث آزار خواننده می شود. در کتاب فهرست آیات و روایات ادغام شده است. مخاطب می خواهد بداند این حرف آیه است و یا روایت تا بتواند به آن رجوع کند. فهرست برخی کتب اشتباه دارد.
وی افزود: مطالب متعددی در کتاب بدون هیچ منبعی آورده شده مثلاً حضرت زینب (س) گفته است که امام حسین (ع) به گونه ای به میدان رفت گویی ما را نمی شناسد. یا حضرت عباس بدون سلاح به شریعه رفت. یا این که امام حسین (ع) به ابن سعد گفت به گندم ری هم نمی رسی و او گفت اشکالی ندارد به جوی آن می رسم. معلوم نیست این جملات از کجا آمده است. شاید این جملات درست باشد اما منبع شان باید می آمد. استناد به روایات ضعیف مشکل دیگر این کتاب است. اشکالات تایپی اسفناک هم وجود دارد که گویی حرف های منبرها پیاده شده اما حتی یک بار هم خوانده نشده است. در جایی از کتاب می گوید اگر رهبری را حذف فیزیکی کنید باید اندیشه اش را تحریف کنید والا بازتولید می شود. در حالی که هیچ مثالی آورده نشده که در کجای تاریخ چنین چیزی را شاهد هستیم.
سپس محمدرضا سنگری گفت: باید توجه کرد که این کتاب فاقد محاسن نیست. بیان روان آقای میرباقری نکته ای مهم است که در برخی دیگر از شخصیت ها همچون آیت الله جوادی آملی نیز می بینیم. اما سخنرانی اگر بخواهد مکتوب شود حتماً باید مستندات آن آورده شود. مثلاً برجسته ترین بیانات آقای میرباقری بدون استناد آورده شده اند. کتاب وعده ای می دهد که این وعده محقق نمی شود. این وعده این است که قرار است در مطالعات عاشورایی و کربلا تفقهی داشته باشیم. اگر منظور فقه اصغر است در کل کتاب این را نمی بینیم. اگر فقه اکبر باشد که در این جا وجه تعقلی غلبه پیدا می کند باز هم وجه تعقلی عاشورا را از اول تا آخر این کتاب نمی بینیم.
وی افزود: نکاتی که درباره عالم ذر در کتاب آمده درست نیست و ای کاش مطالب علامه طباطبایی درباره عالم ذر مطالعه می شد. نکته دیگر این است که نقد نظرگاه هایی که در کتاب می شود را در بیرون نمی توان آن ها را یافت. مثلاً در جایی از کتاب می گوید اگر حکومت امام حسین (ع) مردمی نباشد مشروع نیست و اگر حکومت یزید مردمی باشد مشروع است. چه کسی این حرف را زده؟ یا انتقاد به تفسیر هرمنوتیکی از عاشورا مطرح شده که یک مصداق برای این نمی یابیم.
محمدرضا سنگری ادامه داد: در صفحه ۶۷ کتاب به سراغ تعبیر شهید مطهری از عاشورا می رود و می گوید هر کس حادثه کربلا را حماسه بداند نشانه کم فهمی و کم خردی است. حقیقت قدسی و ماورایی را نباید حماسه تعبیر کرد چون دچار مبالغه های صوری می شویم و این تحریف ها غالباً توسط دوستداران عاشورا انجام شده که نشانه ضیق سعه وجودی آن ها و عدم توانایی در تبیین باطن این حادثه عظیم می باشد. این تعابیر خیلی اهانت آمیز است. چون حماسه خواندن عاشورا به معنای ندیدن ابعاد دیگر آن نیست. در حالی که شهید مطهری نیز به این تحریف ها انتقاد دارد و می گوید روح عاشورا را عوض کرده ایم و خود ما داریم امام حسین (ع) را می کشیم. جالب اینجاست که در صفحه ۱۸۲ خودش عنوان حماسه را به کار می برد. تا آخر هم معلوم نمی کند که باطن عاشورا چیست که مدام می گوید درک نشده است.
محمد اسفندیاری در ادامه گفت: در صفحه ۱۳۰ کتاب مرقوم فرموده اند شهادت اهل سلوک را سالک می کند. این جمله معنای محصلی ندارد و تحصیل حاصل است. این جمله را بگذاید در کنار جمله ای که در صفحه ۱۴۵ آمده که شهادت یکی از راه های خوب و والا است. آیا شهادت راه است؟ ما در دین تکلیفی به نام شهادت نداریم. بلکه تکلیفی به نام جهاد داریم که متعلَق امر خداست. مجاهد آرزوی شهادت دارد اما برای شهید شدن به میدان نمی رود. همچنین تعبیر فتحه الله لخاصه اولیاء را برای شهادت به کار برده که این تعبیر برای جهاد آمده است.
وی در ادامه افزود: در صفحه ۱۳۶ گفته شده اگر باب سید الشهدا بسته باشد باب شهادت نیز بسته خواهد بود. عبارت اُخری این عبارت این است که با شهادت امام حسین (ع)، شهادت وارد دین شد و تا پیش از آن ما مفهومی به نام شهادت نداشته ایم. حالا اگر شهادت امام حسین (ع) رقم نمی خورد و امام پیروز می شد آیا باب شهادت بسته بود؟ پس این همه آیات و روایات بابت شهادت چه می شود؟ با عذرخواهی از محضر نویسنده باید بگویم در این کتاب رعد و برق بی باران زیاد زده شده است و رجزخوانی علمی و فرهنگی صورت گرفته است. در کتاب دشمن موهومی تصویر شده که با آن جنگ صورت گرفته است. مثلاً در عباراتی که گفته شده اگر چنین گفته شود ... در حالی که کسی چنین چیزی نگفته است.
محمد اسفندیاری خاطرنشان کرد: در کتاب، ولایت بسامد دارد. در کتاب آمده اسلام همان نور ولایت است. در حالی که اسلام نور الله است و باید از خدا آغاز کنیم. اسلام نور خداوند و کتاب اوست. اگر منظورش ولایت الله است باید این را بگوید که البته منظور ولایت الله نیست. عده ای مذهب را بالاتر از دین می نشانند و بیش از تعصب دینی تعصب مذهبی دارند. برای این افراد ولایت مهم تر از اصل دین است. در آوردن روایات و منابع هم همان طور که آقای طاووسی گفتند مشکلاتی وجود دارد. این کتاب در عرض ۳ سال ۱۰ چاپ داشته است. با این همه لغزش هایی که این کتاب دارد باعث تأسف است که چنین کتاب هایی به دست مخاطبان برسد.
سعید طاووسی سپس اظهار داشت: طرح برخی مسایل برای عموم آن هم به این شکل آسیب زاست. به عنوان مثال در کتاب امور عادی و رفتار شخصی برای معصومین نفی شده است. در کتاب آمده که امور خلایق به او تفویض شده است. این شرک بالله است اگر چه تعبیر بالواسطه آمده است اما باز هم غلط است. مرحوم کلینی تفویض را در امر دین به کار برده که برخی در همین امر دین هم قائل به تفویض نیستند. به جای تفویض می توانست از تعبیر ولایت تکوینی استفاده شود. در صفحه ۳۲ می گوید اصحاب امام هیچ صفت رذیله ای نداشتند و از اول در جهاد اکبر بر جنود شیطان غلبه کرده بودند. این ها که معصوم نبوده اند. انحرافات عقیده ای هم داشته اند. این که می گوید از اول یعنی از چه موقع؟ برخی از این ها جزو خوارج بوده اند و بعد آمده اند و شهید شده اند.
وی همچنین گفت: در صفحه ۱۲۹ از آرزوی بلا سخن گفته می شود. چه کسی آرزوی بلا کرده است؟ یک مثال از یک معصوم می آوردید که چه کسی آرزوی بلا از خدا کرده است؟ در صفحه ۱۶۵ به مداحان گفته شده بر اساس کلمات معصومین شعر بگویید. روایات مساوی با کلمات نیست و این نوع تعبیر یعنی اخباری گری. یا در جایی امیرالمومنین، ذات و نفس خدا نامیده شده است که این تعابیر دقیق نیست و من هم مانند استاد تأسف می خورم که امثال این کتاب ها زیاد خوانده می شوند و در تریبون های مختلف ما این گونه نکات گفته می شود.
محمدرضا سنگری در ادامه گفت: بحث تخیل که در این کتاب آمده و راه را بر شاعران بسته است یکی از خطاهای بزرگ این کتاب است. تخیل هم یک نعمت الهی است که در اختیار نویسنده و شاعر است و نباید حد بخورد و تعطیل شود. در قرآن هم به تخیل اشاره شده. محتشم در جایی غم خدا را برای عاشورا به زیبایی تصویر کرده است:
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال/ او در دل است و هیچ دلی نیست بی ملال
این جا از تخیل به زیبایی بهره برده شده است. در کتاب گفته شده که در روایات آمده که حضرت آدم به مقام ۵ تن طمع کرد و باعث شد به میوه درخت دست اندازی کند. این مسأله در کجای روایات آمده است؟ همچنین در جایی از کتاب آمده که بهشت را از نور سیدالشهدا آفریده اند.
سپس محمد اسفندیاری در واکنش به این جمله گفت: این دقیقاً یعنی همان بالاتر بودن مذهب از دین. در حالی که سیدالشهدا از نور بهشت آفریده شده است./804/د 103/ش
منبع: مهر