در کتاب «مردمان قصه کنند!»
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، انتشارات بهنشر با همکاری مؤسسۀ آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی کتاب «مردمان قصه کنند!» را به قلم سعید تشکری منتشر کرده است.
«رضا داریم تا رضا. یکی خان است و قلدر، یکی جان است و دلبر! خدا از تو نگذرد رضاخان؛ جانم فدای تو رضاجان که حَرمت غرق خون شد. شفاعتم کن یا مولا که جز تو و مولایی تو، حالی ندارم و احوالی.
میان چاه پر از آهک مرا انداختند. سوختم؛ اما خندیدم و خدا را شکر کردم. این سوختن بوی بهشت میدهد. از بوی تیزاب تا بوی درخت طوبی و سدرة المنتهی چقدر راه است؟ باید برای خدا جان بدهی. جان دادم. چه خوش می کیفد این حال و احوال. حالم را بنویس ای کاتب. ما در مسجد گوهرشاد زنده ماندیم و ما را غریبگور دفن کردند در چاهی در باغ خونی.»
متن خوانده شده قسمتی از مجموعه داستان «مردمان قصه کنند!» است که هشتادویک روایت از قیام مردم در مسجد گوهرشاد و جنایتهای رضاخان در این واقعه است.
از مهمترین حوادث سیاسی رخداده در مسجد گوهرشاد واقعۀ ۱۳۱۴ شمسی است. در پی تصمیم رضاخان بر تغییر فرهنگ دینی و بومی مردم که توسط عمّال وی با خشونت انجام شد، علما و روحانیون طی سخنرانیهایی از مردم خواستند که نسبت به این تغییر با جمع شدن و تظاهرات، ابراز مخالفت کنند.
قزاقان رضاخان برای سرکوب این قیام عمومی در نیمهشب شنبه ۲۰ تیرماه ۱۳۱۴ شمسی به مسجد گوهرشاد ریخته و مردم متحصن در این محیط مقدس را به گلوله بستند. بسیاری از مردم بیدفاع، کشته و زخمی شدند اما مردم متفرق نشدند و مقاومت کردند تا اینکه در تاریخ ۲۱ تیرماه به دستور والی خراسان و رئیس شهربانی مشهد نیروهای قزاق به بهانۀ حفاظت از بانکها مسجد گوهرشاد را محاصره کردند و سپس در نیمهشب لشکر قزاق با صدای شیپور جنگ، اقدام به فتح مسجد گوهرشاد کرد و با توپ و مسلسل بر روی مردم متحصن و زائران مرقد امام رضا(ع) آتش گشودند.
گفته شده حدود دو هزار تا پنج هزار تن در این واقعه به شهادت رسیدند و حدود ۱۵۰۰ نفر دستگیر شدند. برای پوشاندن آثار این جنایت هولناک اجساد کشتهشدگان را به صورت دستهجمعی مدفون کردند و سپس به شستوشوی مسجد پرداختند که روز ۲۲ تیر اثر چندانی از قتل و غارت وجود نداشته باشد./925/ن 604/ش