چهارده پرده از زندگانی "حضرت فاطمه و زینب" در یک اثر
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، انتشارات بوستان کتاب، کتاب «فیروزه فردوس؛ چهارده پرده از زندگانی حضرت فاطمه و زینب (س)» را به قلم مریم بصیری روانه بازار نشر کرد.
در معرفی پشت جلد این کتاب چنین آمده است:
این کتاب حکایت چهارده پرده از زندگی حضرت فاطمه (س) و زینب (س) در دو بخش با عنوانهای «سوگ سرور فیروزه فردوس» و «سوگ و سرور یاقوت نینوا» است.
هر یک در چهارده پرده میکوشد از نخستین مادر و دختری از دیار یار از بهشت برین به خاک زمین پرده بردارد و چهاردهمین پرده، همراه آنان چشم بر چشم تنگ دنیا بندد تا در شمیم شقایقهای بهشتی چشم بگشاید.
نویسنده در بخش اول چهارده پرده عاشقی از زندگانی حضرت زهرا (س) را با عنوانهای: تو میآیی، از بهشت برین به خاک زمین، تو مادری! مادر تمام جهانی!، هجرتی دیگر باید ای مهاجر غمگین، خواستگاری خورشید خوبان، پیوند تو، آب و آینه است، خانه علی (ع)، حلقه اتصال زمین و زمان است، حسن (ع) میآید، حَسن با حُسن میآید، حسین (ع) میآید؛ حسین با حُزن میآید، زینب کبری و زینب صغری، دختران دل و دیده تو، داغدار دل داغدیده پدر، غصه در و دیوار از قصه تو، باغ فدک همیشه از آن توست و بهشت از آن توست تنظیم کرده است.
همچنین نگارنده در بخش دوم چهارده پرده عاشقی از زندگانی حضرت زینب (ع) را با عنوانهای: چشم بگشای زینت پدر، هجرتی دیگر، از ماتم مادر گریز نیست، عشق در میزند، مرغ عدالت پرو بالی میزند، قفس تنگ حیات میشکند، مرهمی بر دلهای سوخته، تا تاسوعا راهی نیست، روز حسین است امروز، خورشید عشق هرگز غروب نمیکند، کاروان سالار جادهنشین، شام اول غربت، شام آخر محنت، چهل اربعین، چهل روشن دین و زینب را دریاب برادر بررسی کرده است.
در پرده چهاردهم بخش اول با عنوان «بهشت از آن توست، ای فیروزه فردوس» چنین آمده است:
یازده سال از هجرت به مدینه، به شهر پیامبر گذشته است و وقت هجرت تو نیز رسیده فاطمه! همان طور که سالها قبل جسمت به مدینه النبی هجرت کرد، اینک زمان آن است تا روحت نیز به بهشت نبی هجرت کند.
تو شادمانی، اما فرزندانت شروع به گریه میکنند. تو هم میگریی. بر آنچه رنج و سختی است که بعد از تو به علی (ع) و فرزندانت میرسد، میگریی.
شوهر بر بالینت مینشیند و ندا میدهد: «یا بنت المصطفی!» چشم میگشایی، تبسم میکنی، میگریی و میگویی فرزندانت از آن روز بیمادر میشوند.
به جبرائیل و عزرائیل سلام میکنیم و پر میگشایی، در شبی تار به نزد پدر میگشایی. به همان خانه بهشت آسمانی که از آن دنیا نیامده بود تا دنیای نبودن و آسمانی بودن را به دیگران یاد دهی.
اما لحظهای، تنها لحظهای به زمین باز میگردی و پس از مرگ، دستانت از میان کفن رها میشود و کودکانت را به آغوش میگیرید.
علی(ع) با چشم گریان، تو را شستوشو میدهد و بر تو نماز میخواند و در هودجی که اسماء برای تو ساخته، تا کسی حتی جسم بیجان تو را نبیند؛ شبانه به خاکت میسپارد و از آن هنگام خاک فخر میکند که جسم «شهیده» را دل خویش، در دل خاکی آشنا و بینشان به امانت نگاه داشته است و پس بگذار همه بانوی بینشان بخواندت.
ملحق شدنت به بهشت برین و نزد پاکترین پیامبر زمین، مبارک باد فاطمه!
بر اساس گزارش خبرگزاری رسا، نگارنده در پرده سوم بخش دوم با عنوان «از ماتم مادر گریز نیست» چنین آورده است:
چقدر سخت است چهره گریان مادر را دیدن! چقدر سخت است شاهد پر کشیدن تبسم از رخ او باشی! چقدر سخت است شاهد اشک ریختن مداوم او در مسجدالنبی بر مزار پیامبر(ص) باشی. چقدر سخت است شاهد درهای غلتان چشم او باشی که چون آدم و یعقوب(ص) از دست ابلیسهای روزگار میگرید!
هفت روزی پیش نیست که در افول خورشید زمانت، در سایه سرد سقیفه نشستهای. هنوز چشمه اشکهایت خشک نشده است و روز به روز پر اشکتر میشود.
چه سخت است به آن زودی شاهد بیاحترامی به پدر باشی و شاهد ماندن مادر در میان در و دیوار؛ آن هم هنگامی که باری دیگر محمل موجی شده است و چه سخت است شاهد عروج برادر به دنیا نیامدهات، باشی.
چقدر سخت است قلب کوچک تو تاب این همه نامهربانی اهل مدینه بر اهل بیت را بیاورد و کار نیفتد! و چقدر سخت است که بشنوی اینها تنها پیش درآمدی برای رخدادهای رقتانگیز آینده است! و چه شیرین است تا آخرین لحظه کنار دل دردمند مادری و به سخنان او گوش فرا میدهی. همراه او به مسجد میروی و کنار مادر پشت پرده سپیدی مینشینی.
چه سخت است در بغض مادر شریک باشی؛ مادری که دلی نرمتر از حریر، و شفافتر از بلور دارد. چه سخت است کودکی شش ساله باشی و دل به سخنان «صدیقه کبری» بسپاری و «صدیقه صغری» شوی.
گفتنی است، کتاب «فیروزه فردوس؛ چهارده پرده از زندگانی حضرت فاطمه و زینب (س)» را با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه، در قطع رقعی، ۸۸ صفحه به قمیت ۷۰۰۰ تومان منتشر کرده است./۹۹۸/ ن ۶۰۲/ش