بررسی مدل حکومتی اخوان المسلمین
به گزارش خبرگزاری رسا، داستان خلافت اخوان المسلمین یکی از داستان های تراژیک تاریخ معاصر است که در گذر تاریخ صدها تن از خالص ترین اعضاء این جنبش برای تحقق آن جان خود را از دست دادند.
مرحوم حسن البنا، رهبر اخوان المسلمین مصر زمانی که در سال 1928 این جنبش را پایه گذاری کرد طرح تشکیل خلافت اسلامی را بر مبنای حکومت های صدراسلام پی ریزی کرد. از آنجائی که تاریخ اسلام، از دوران حاکمیت امویان تنها از عمر بنعبدالعزیز هشتمین خلیفه اموی به دلیل برخورد منصفانه با مردم و اقلیت های مذهبی به نیکی یاد کرده است؛ بنابراین اخوان المسلمین الگوی حکومتی خود را از این خلیفه اموی بر گرفته اند.
قانون اساسی اخوان المسلمین به لحاظ روابط بین المللی مقابله با سلطه خارجی را به عنوان قطب نمای سیاسی این جنبش برای تعامل با جهان غیراسلامی قرار داد. یک موضوع مهم در حوزه اقتصادی که در دوران رهبری حسن الهضیبی«1891-1973» بر اخوان المسلمین در دستور کار اخوان قرار گرفت تکیه بر عامل اقتصاد برای تقویت زیر ساختار خلافت اسلامی بود.
حسن الهضیبی از سال 1949 تا سال 1973رهبری جنبش اخوان المسلمین مصر را به عهده داشت و تئوری اقتصاد نفت در خدمت دولت اسلامی را وارد قانون اساسی اخوان المسلمین ساخت. اعتقاد تشکل اخوان المسلمین در آن زمان این بود که بدون یک زیر ساختار اقتصادی قدرتمند نمی توان یک خلافت اسلامی عادلانه ومستقل در جهان ایجادکرد و لذا اشغال غیر تهاجمی یکی از کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس در دستورکار قرار گرفت.
نخستین کشوری که از گسترش نفوذ اخوان المسلمین احساس خطر کرد عربستان سعودی بود؛ زیرا ملک عبدالعزیز پادشاه وقت عربستان با شامه سیاسی بدوی خود از نفوذ معنوی اخوان المسلمین مصر در جزیره العرب احساس خطر کرد. به همین دلیل ملک عبدالعزیز همواره فرزندان خود را از پی آمدهای گسترش تفکرات اخوانی در جزیره العرب بر حذر می داشت و بر ضرورت تقویت مذهب وهابی برای تقابل با اندیشه های خلافت اسلامی اخوان المسلمین تاکید می کرد.
از همان زمان رژیم آل سعود برای تقویت جریان سلفی وارد عمل شد و نخستین کانون فرهنگی دینی مصر یعنی الازهر را هدف قرار داد. برآیند گزارش ها نشان می دهد که عربستان تا کنون بیش از 60 میلیارد دلار برای تقویت جریان های سلفی و وهابی در الازهر هزینه کرده است. هر چند کویت و امارات بعدا در مدار توجه اخوان المسلمین برای تکیه بر درآمدهای نفتی این دو کشور در راستای تشکیل خلافت اسلامی، قرار گرفت اما عربستان در مقایسه با این دو ظرفیت بالائی برای پاسخ به نیاز اقتصادی این خلافت فراگیر برخوردار است.
عربستان همواره بر تقویت سلفی گری در مصر برای مقابله با اخوان المسلمین و نیز حذف اقلیت شیعه، مسیحیان قبطی و صوفی ها از عرصه های سیاسی و دینی مصر اصرار داشت. از سوی دیگر قطر که خود را رقیب عربستان می داند از سال 1995 و زمانی که شیخ حمد بن خلیفه امیر سابق قطر قدرت را در دست گرفت روابط خود را با اخوان المسلمین مصر بهبود بخشید.
از نظر امیر سابق قطر، اخوان المسلمین در مقایسه با سلفی ها خطر کمتری برای دولت کوچک قطر دارند و با این نگاه، از رهگذر کمک مالی به این جنبش آنان را علیه عربستان تقویت می کرد.
در جریان انتخابات دو سال گذشته ریاست جمهوری وپارلمانی مصر، قطر و عربستان به شدت از این دو جریان اسلامی معتدل و افراطی پشتیبانی مالی ورسانه ای کردند؛ سرانجام اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدند و محمد مرسی در نخستین انتخابات دموکراتیک تاریخ مصر وارد کاخ الاتحادیه شد.
قطر از میدان نبرد سیاسی نفس گیر و پنهانی با عربستان پیروزمندانه خارج شد اما پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری تشکیل یک خلافت اسلامی را با بن بست مواجه ساخت.
تئوری های اخوان المسلمین برای تشکیل یک خلافت اسلامی به سبک خلافت عمربن عبدالعزیز به دلیل تغییر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان و مصر عقیم و غیرعملی بود. نسل 60 سال پیش اخوان المسلمین معمولا فرضیه ها و تئوری های خود را از الگوهای روزگار خود الهام می گرفتند در حالی که واقعیت های موجود با آنچه که در 6 دهه گذشته وجود داشت کاملا تفاوت کرده است.
اما اشتباهات اخوان المسلمین چه بود و چرا دولت آنان تنها یک سال دوام داشت؟ واقع امر این است که اولا ارتش مصر بنا به اعتبارات تاریخی و سیاسی تحت هیچ شرایطی رئیس جمهوری خارج از بدنه نیروهای مسلح را بر نمی تابد. از سال 1952 که افسران آزاد در یک کودتا علیه ملک فاروق پادشاه وقت مصر قدرت را در دست گرفتند هیچ رئیس جمهوری خارج از نیروهای مسلح به قدرت نرسیده است.
ژنرال محمد نجیب، سرهنگ جمال عبدالناصر، انور السادات وحسنی مبارک 4 افسری بودند که به ترتیب 60 سال بر مصر حکومت کردند. در حقیقت ارتش مصربر خلاف ارتش های جهان یک حزب فرا گیرسیاسی نظامی است که رئیس جمهور را با استفاده از اهرم های احزاب سیاسی موجود در مصر، به قدرت می رساند.
تنها تشکل ریشه دار تاریخی در مصر که 85 سال سابقه مبارزه دارد اخوان المسلمین است که توانست با استفاده از لایه های پائین جامعه مصر محمد مرسی را وارد کاخ ریاست جمهوری کند.
اما آیا ارتش اجازه می دهد که یک زندانی فراری از زندان" الطره" مصر به نام محمد مرسی که هیچگونه سابقه نظامی ندارد در رأس نیروهای مسلح قرار گیرد؟ لذا ارتش با کمک برخی چهره های لیبرال مانند محمد البرادعی، رییس حزب الدستور، عمرو موسی و حمدین صباحی نامزدهای سابق انتخابات ریاست جمهوری جبهه نجات ملی را تشکیل داد.
هم آمریکا هم ارتش و هم غرب ابتدا اجازه دادند تا اسلام گرایان وابسته به اخوان المسلمین وحتی سلفی های تکفیری وارد صحنه سیاسی شوند.
اشتباه بزرگ اخوان المسلمین وسلفی ها این بود که قصد داشتند «کیک پیروزی انتخابات» را بدون حضور نیروهای مسلح و لیبرال ها بین خود تقسیم کنند، به هیمن دلیل دایره مشارکت را منحصر به خود کردند.
مرسی نیز نتوانست در قد وقواره یک رئیس جمهور فرا جناحی ظاهر شود و همواره دستورات خود را از دفتر ارشاد اخوان المسلمین دریافت می کرد و همین"پرکاه بود که کمر شتر راشکست".
محمد مرسی به دستور دفتر ارشاد اخوان المسلمین، ژنرال های استخوانداری مانند محمد حسین طنطاوی و سامی عنان را از بدنه نیروهای مسلح خارج کرد و این امر برای رده های افسران زیر دست این دو ژنرال قابل قبول نبود.
افراط کاری های سلفی ها در قتل دردناک شیخ حسن شحاته رهبر شیعیان مصر و3 تن از یاران او جامعه مسالمت جوی مصر را خشمگین کرد.
چسبندگی مرسی به عربستان و قطر و ادبیات تهاجمی و پارادوکس سیاسی وی در رابطه با موضوع کمک به مردم فلسطین ورابطه با رژیم صهیونیستی از دیگر اشتباهات سیاسی مرسی بود؛ بنابراین جبهه نجات ملی که اشتباهات اخوان المسلمین را رصد می کرد در یک فرصت مناسب نیروهای خود را برای تجمع در میدان التحریر فرا خواند و این نقطه تحول سیاسی مصر بود.
ارتش که به عنوان چکش تعادل احزاب سیاسی مصر تلقی می شود 48 ساعت به مرسی فرصت داد تا بحران سیاسی کشور را مهار کند. اما اگر مرسی حتی عصای سحر آمیز هم می داشت، نمی توانست در یک ظرف زمانی 48 ساعته 33 میلیون انسان را از میدان های شهرهای مختلف مصر به خانه های خود باز گرداند. لذا ارتش مصر کودتا کرد و این کودتا از سوی اسلام گرایان به عنوان دموکراسی فرعونی نام گرفت اما در حقیقت طرح خلافت اسلامی برای همیشه با شکست مواجه شد.
دلیل شکست این بود که اخوان المسلمین هیچگونه الگو و نسخه دولت سازی اسلامی روز آمد برای مصر نداشتند وتصمیمات کلان سیاسی و اقتصادی در دفتر ارشاد اخوان المسلمین گرفته می شد،تصور اخوان المسلمین این بود که دولت سازی و کشور داری مانند اداره چند مؤسسه خیریه است؛ زیرا تجربه آنان در طول این 85 سال منحصر به اداره همین مؤسسه ها بود.
از سوی دیگر نگاه اخوان المسلمین به جوامع اسلامی از یک منظور کاملا دینی بود و تصویر روشنی از دنیای پرراز ورمز امروز ندارند واین نگرش با عصر انفجار اطلاعات سازگاری ندارد. لذا همچنانکه خلافت عمر بن عبدالعزیز تنها 29ماه بیشتر دوام نیاورد و سرانجام توسط امرای توطئه گر بنی امیه به طرز دردناکی مسموم شد، خلافت اخوان المسلمین مصر نیز تنها یک سال به طول انجامید ودر نهایت با توطئه ارتش و لیبرالها و باقی ماندگان رژیم سابق سر نگون شد.
سقوط دولت مستعجل اخوان المسلمین را که پس از 85 سال مبارزه خونین شکل گرفت، می توان یک تراژدی تاریخی سیاسی در عصر حاضر تلقی کرد که هزاران تحلیل نمی تواند پاسخ روشنی به چرائی این سقوط بدهد./۹۴۵۶/ب۱۰۲/ف
حسن هانی زاده، تحلیلگر مسائل بین الملل