۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
کد خبر: ۵۰۲۲۱۵

مروری بر شانزدهمین دوفصلنامه اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي + چکیده

مؤسسه امام خمینی(ره)، شانزدهمین دوفصلنامه علمي - پژوهشي اسلام و پژوهش هاي تربيتي را منتشر و روانه بازار نشر کرد.
دوفصلنامه اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا،مؤسسه امام خمینی(ره)، شانزدهمین دوفصلنامه  علمي - پژوهشي اسلام و پژوهش‌هاي تربيتي را به مدیر مسئولی آیت الله علیرضا اعرافی منتشر  کرد.

 

در این شماره از دوفصلنامه این مقالات پیش روی ما قرار گرفته است:

معنا و حدود «استقلال» به مثابه هدف در تربيت ديني (بررسي تطبيقي)

جايگاه حس و تجربه در معرفت شناسي و دلالت هاي تربيتي آن از نظر ابن سينا

تحليل و بررسي چگونگي مثبت انديشي و آسيب شناسي آن از منظر عقل و دين

تأثير روش «فرزندپروري مسئولانه» در گسترش معروف و پيشگيري از منكر با تأكيد بر محبت و مراقبت

تحليل آراء و انديشه هاي فلسفي تربيتي نادينگز و نقد آن از منظر تعليم و تربيت اسلامي

 

معنا و حدود «استقلال» به مثابه هدف در تربيت ديني (بررسي تطبيقي)

سعيد بهشتي

محمدجواد زارعان

هادي رزاقي  

چکيده: استقلال به طور كلي، به «ناوابستگي به غير» و «اتكا به خود» اشاره دارد، اما معنا و حدود آن در تربيت، محل اختلاف صاحب نظران بوده است. بدين روي، ضرورتِ شناخت معنا و حدود استقلال متربي به عنوان ويژگي غيرقابل اجتناب، براي هدف گذاري در تربيت و اقدام عملي در جهت آن آشكار است. تمايزهاي قابل تأملي دراين باره در بين ديدگاه هاي موجودِ فلسفه تعليم و تربيتِ غرب، با ديدگاه برآمده از منابع اسلامي به چشم مي خورد كه براي تعيين هدف هاي تربيتي، نيازمند تعيين موضعي قابل دفاع است.

 بنابراين، موضوع اين جستار، بررسي و ارزيابي معنا و حدود «استقلال مطلوب» به عنوان هدف تربيت ديني از دو منظر مزبور است. اين جستار تطبيقي به توصيف و ارزيابي ديدگاه ها با روش «تحليل متن و سنجش منطقي آنها» با معيارِ «توجه به ابعاد لازم» و «قابليت تحقق» پرداخته است.

نتايج اين بررسي نشان مي دهد كه برآورد بيش از حد از توانايي عقل و اختيار انسان، برخي فيلسوفان تعليم و تربيت غرب را به تعيين استقلالي بيش از حد فراخ دامنه كشانده است. اين، در حالي است كه ديدگاه اسلامي ضمن توجه خاص به رابطه مربي و متربي، به ويژه در تربيت ديني، محدوديت هاي هستي شناختي اراده و اختيار، و نارسايي عقلِ تنها را لحاظ كرده و براي رفع آنها، تكيه گاه قابل اعتماد و برنامه خاص ارائه كرده است.

       

جايگاه حس و تجربه در معرفت شناسي و دلالت هاي تربيتي آن از نظر ابن سينا

حسين كارآمد 

چکيده: اين پژوهش با روش «تحليلي و استنتاجي» و با هدف بررسي حس و تجربه، به عنوان يكي از راه هاي مهم شناخت حقايق جهان هستي از نظر ابن سينا و دلالت هاي آنها در تعليم و تربيت سامان يافته است.

ابن سينا «حس» و «تجربه» را بسيار حائز اهميت مي داند تا جايي كه برخي حتي او را حس گرا و تجربه گرا مي نامند. وي بر اين باور است كه بيشتر معرفت هاي بشري بر حس مبتني است و معارف و تجربه هاي حسي زمينه رشد و شكوفايي توانايي عقلاني انسان را فراهم مي آورد.

با وجود اين، «عقل»، به عنوان نيروي مميز انسان از حيوان و اعتباربخش معارف بشري، در جايگاه برتر قرار دارد. يافته ها حاكي از آن است كه «اعتبار منطقي» و «تناسب با سطح درك و فهم فراگيران»، مهم ترين اصول حاكم بر محتواي آموزش به شمار مي آيد. توجه به نقش حواس و تجربه، فعال بودن فراگيران و رشد و پرورش قدرت تفكر آنان نيز از جمله موضوعاتي است كه در آموزش و يادگيري بايد مطمح نظر واقع شود.

 

اختيار تعميم يافته و بسيط در تحول اخلاقي

سيداحمد فقيهي

 محمدرضا كيومرثي اسكويي  

چکيده: عوامل و موانع تحول در اخلاق از مسائل مهم علم اخلاق و تربيت به شمار مي رود. در اين بين، آنچه كمتر بدان توجه شده ويژگي اثرگذاري عنصر «اختيار» است. عمل اختياري انسان را مي توان در قالب «عمل صالح» در قرآن تحليل كرد.

فارغ از عوامل اوليه ايجاد انگيزه براي يك عمل صالح، مانند آموزش و تربيت، آنجه در تداوم يك رفتار اخلاقي و نيز تعميم پذيري آن به ساير صفات اخلاقي موثر است، ويژگي ارادي بودن و از روي اختيار انجام دادن يك عمل اخلاقي است. نتايج حاصل از اين مقاله نشان مي دهد كه انجام اختياري اعمال صالح از يك سو، به تقويت و تداوم همان عمل منجر مي شود؛ و از سوي ديگر، اراده عادت شده ـ دست كم ـ در برخي صفات اخلاقي، به ساير صفات توسعه مي يابد؛ يعني دارنده يك صفت اخلاقي خاص، در صورت تكرار و تداوم، ساير صفات اخلاقي را هم به سوي خود جلب خواهد كرد. تعميم پذيري اختيار، شامل تحول منفي در صفات ضداخلاقي نيز مي شود. براي مثال، صفت صالح «ذكر» و «هواي نفس» به عنوان مصاديق هر دو گروه بررسي شده است. پژوهش هاي سابق، قرآن و عمدتاً تفاسير در اين زمينه مطالعه و تحليل شده است.

 

تحليل و بررسي چگونگي مثبت انديشي و آسيب شناسي آن از منظر عقل و دين

محمدحسن يعقوبيان 

 چکيده: «مثبت انديشي و مهندسي فكر»، از جمله مباحث نويني است كه به تبع مباحث روان شناسي شناختي در جهان رواج يافته است. پيوند اين مقوله با زندگي انسان و سعادت و خوش بختي او، تعمق بيشتر در مباني معرفتي اين بحث را مي طلبد. اين پژوهش با توجه به سه رويكرد روان شناختي، فلسفي و ديني، به دنبال واكاوي چگونگي و نيازمندي‌هاي مثبت انديشي است.

توجه به اهميت بعد شناختي انسان در شناخت عقلي و شناخت گرم عاطفي، و كيفيت صحيح بهزيستي ذهني و در نهايت، پيوند مثبت انديشي با سعادت و خوش بختي انسان، گام هاي معرفتي بحث را شكل مي دهد. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد كه بعد شناختي انسان، در كنار بعد عاطفي و شناخت گرم و در نظر به پارادايم كلي فلسفي و جهان بيني ديني و سبك تحليل فردي و جزيي در حوزه روان شناختي، مي تواند مسير درست فكر را مهندسي كند تا از اين رهگذر، مثبت انديشي حقيقي فرصت طرح بيابد و مشخص شود كه اين مهم تنها با همپوشاني معرفتي روان شناسي، فلسفه و دين ميسر مي شود.

       

تأثير روش «فرزندپروري مسئولانه» در گسترش معروف و پيشگيري از منكر با تأكيد بر محبت و مراقبت

فردوس ميريان

 اعظم پرچم

 چکيده: از راه هاي زيربنايي براي گسترش امر به معروف و نهي از منكر، دروني كردن ارزش هاي ديني است كه از آغاز كودكي و از درون خانواده تحقق مي يابد. هدف اين مقاله بررسي تأثير سبك هاي فرزندپروري در تربيت كودكان و نقش آن در گسترش معروف و پيشگيري از منكر است.

در اين زمينه، سبك هاي فرزندپروري مطرح شده از سوي روان شناسان و اسلام تبيين و مقايسه شده و تأثير اساسي ترين مؤلفه هاي فرزندپروري، يعني «محبت» و «مراقبت» بررسي شده است. برخي از رهيافت هاي اين پژوهش كاربرد سبك هاي فرزندپروري صحيح در مراحل رشد متفاوت است، هرچند بر محبت در تمام مراحل، تاكيد فراوان شده است. «محبت»، همانندسازي و پيروي فرزندان را به دنبال دارد و «روش مسئولانه و محبت آميز» موجب تسهيل دروني شدن ارزش هاي اسلامي مي گردد.

به طور معمول، كودكاني كه والدين آنها مؤمن و متعهد باشند و با اين روش تربيت شوند، با وارد شدن در هر گروه اجتماعي، خود به خود عامل به معروف و دوري كننده از منكر خواهند بود.

         

تحليل آراء و انديشه هاي فلسفي تربيتي نادينگز و نقد آن از منظر تعليم و تربيت اسلامي

حميد احمدي هدايت

نجمه احمدآبادي آراني

محمدحسن ميرزا محمدي  

چکيده: اين پژوهش با رويكردي تحليلي و اسنادي و با هدف تحليل آراء و انديشه هاي تربيتي نادينگز و نقد آن از منظر تعليم و تربيت اسلامي تدوين شده است. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد كه مهم ترين مباني فلسفي نادينگز شامل عاطفه گرايي، هستي گرايي، پديدار شناسي و فمينيسم است.

اهداف تربيت مشتمل بر تركيب تجارب آموزشگاهي با ارزش هايي همچون عشق و علاقه به يادگيري، مهرباني، احترام به خود و تربيت شهروندان دموكراتيك است. از نظر نادينگز، اصل گروي در غمخواري پذيرفته نيست و روش هاي تربيتي شامل الگودهي، گفت وگو، و عمل، قابل تأييد است.

با وجود ديدگاه هاي مثبتي كه در انديشه هاي فلسفي و تربيتي نل نادينگز مشاهده مي شود، آراء تربيتي وي ضعف هايي نيز بر مبناي تعليم و تربيت اسلامي دارد؛ از جمله ناديده گرفتن منابع خارجي تقدس در اهداف تربيت، رويكرد فمينيستي در تربيت، مبنا قرار دادن عاطفه به عنوان ملاك اساسي تربيت، غفلت از ساير ابزارهاي مؤثر در تعليم و تربيت، نسبيت گرايي، غفلت از نقش معيار و اصول در تعليم و تربيت، غفلت از عوامل دروني در تربيت، ابتناي انديشه نادينگز بر پراگماتيسم، غفلت از نقش جامع معلم در فرايند ياددهي ـ يادگيري، تغافل از نقش تنبيه در تعليم و تربيت.

مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، شانزدهمین شماره دوفصلنامه علمی ـ پژوهشی اسلام و پژوهش‌های تربيتي را در ۱۴۸ صفحه به قیمت ۳۵۰۰ تومان منتشر کرده است و علاقه‌مندان می توانند برای دسترسی به متن کامل مقالات اینجا را کلیک کنید./ ۹۹۸/ ۶۰۴/ش

 

ارسال نظرات