نقش نيروهاي مسلح در رفع سايه جنگ
به گزارش خبرگزاری رسا، جنگ بهعنوان يک پديده نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي بهقدري با سياست و قدرت عجين شده است که گويي سياست بدون جنگ و قدرت بياعتبار است. در واقع تا زماني که دولتهاي متعدد با منافع تعريف شده از يک سو و منابع محدود و کمياب طبيعي وجود دارند، نميتوان جنگ را از سياست جدا کرد. با اين که بسياري از نظريهپردازان، جنگ را پايان سياست ميدانند، ولي از زمان تأسيس اولين دولتها در شرق و غرب عالم تا قرن 21 که در آن حضور داريم، جنگ و سياست با هم ممزوج شدهاند، بنابراين جنگ بهعنوان يک موضوع پيچيده قابل حذف از نظام بينالملل و در ارتباط با کشورها نيست؛ جنگ پايانناپذير نيست و هميشه بهعنوان يک ابزار موردنظر کشورهاي است که درصدد تحميل خواستهها و اهداف خود بر ديگران هستند.
بيشک نظام جمهوري اسلامي ايران بهعنوان يک نظام سياسي با آرمانها و اهداف انقلابي مورد نظر خود بعد از انقلاب اسلامي، بهعنوان يک دولت در نظام بينالملل با پديده جنگ همواره روبهرو بوده است. از بدو انقلاب اسلامي، نظام جمهوري اسلامي ايران با تهديدات مختلف سخت و نرم مواجه بوده است. جنگ تحميلي، شورشهاي قومي مورد حمايت کشورهاي خارجي، کودتا و ... نمونههاي از اقدامات سخت و نظامي دشمن بودهاند و اقداماتي همچون تحريمهاي اقتصادي و تهاجم فرهنگي يا ناتوي فرهنگي نمونههاي از اقدامات نرم و خصمانه دشمنان جمهوري اسلامي ايران بوده است. در واقع هر چه از دهه 60 عبور کرديم، از ميزان اقدامات سخت کاسته شده و بر اقدامات شديد اقتصادي و فرهنگي افزوده شده است، اما اين نه به معني حذف رويکرد جنگطلبانه دشمن است، بلکه به معني در اولويت نبودن اين پديده با توجه به شرايط ملي و منطقهاي ايران است.
عطف به مباحث مذکور، سؤالي که درصدد پاسخگويي بدان هستيم، عبارت است از «باوجود استفاده مکرر کشورهاي غربي از ابزار جنگ عليه دشمنان خود مانند ليبي، عراق و افغانستان، چرا از اقدام نظامي مستقيم عليه جمهوري اسلامي ايران اجتناب ميشود؟»
اينکه از بدو انقلاب اسلامي ايران تا سال 1396 از اقدامات سخت عليه ايران کاسته ميشود و اقدام نظامي عليه ايران از يک جنگ 8 ساله و کودتا و شورشهاي مکرر قومي تا يک بلوف سياسي و بهعنوان گزينهاي روي ميز تنزل پيدا ميکند، موضوعي است که سؤال پيشين را بااهميت نشان ميدهد و پاسخ به آن ميتواند زواياي مختلف آن را کشف نمايد.
آنچه پاسخ به اين سؤال را مهم تر ميکند دلايلي است که برخي افراد و شخصيتهاي سياسي بر آن پافشاري ميکنند و با فراموش کردن اهميت توان نظامي، معتقدند ديپلماسي سايه جنگ را از کشور دور کرده است. در پاسخ به چنين اظهارنظرهاي بود که مقام معظم رهبري در ديدار اخيرشان با کارگران به مناسبت روز کارگر فرمودند: «گاهي ميشنويم بعضي ميگويند يا درگذشته گفتهاند که وقتي ما آمديم مسئوليت پيدا کرديم، توانستيم سايه جنگ را از سر کشور رفع کنيم، اما اين حرفها درست نيست و واقعيت آن است که در تمامي سالهاي متمادي، حضور ملت در صحنه، باعث رفع سايه جنگ و تعرض از سر ايران شده است.»
فرمايشات و بيانات معظم له نشان ميدهد واقعيت دوري و اجتناب دشمن از جنگ و به تعبيري علت دور ماندن کشور از سايه جنگ نه سياستبازي بلکه تکيهبر پشتوانه مردمي و توانمنديهاي داخلي است. اين توانمنديها شامل حمايت مردمي و حضور همهجانبه آنها در عرصههاي مختلف، نفوذ معنوي جمهوري اسلامي ايران در منطقه، قدرت نظامي و تجهيزات لجستيکي و .... ميشود. آنچه در اين يادداشت درصدد بررسي آن هستيم نقش نيروهاي مسلح کشور در زمينه اجتناب دشمنان از جنگ مستقيم با ايران است.
در عالم سياست و روابط بينالملل براي اين موضوع (دور کردن کشور از جنگ) از اصطلاح بازدارندگي استفاده ميشود. بازدارندگي بهعنوان يک مفهوم رئاليستي کماکان در عرصه روابط بينالملل بهخصوص در حوزه نظامي از اعتبار بالاي برخوردار است. بازدارندگي عبارت است از اقدام يا مجموعهاي از اقدامات که براي پيشي جستن از اقدامات خصمانه دشمن صورت ميگيرد. تئوري بازدارندگي يعني کوشش يکي براي اعمالنفوذ در ديگري تا او را از اقدام به عملي که متضمن خسارت يا هزينهاي براي اولي است بازدارد.
بيشک بر اساس اين تئوري، نيروهاي مسلح کشور اعم از تجهيزات نظامي و نيروي انساني و حمايت مردمي در ايجاد اين بازدارندگي دخيل هستند. هر کشور براي رسيدن به سطح خاصي از بازدارندگي يعني دور کردن دشمن از جنگ و هر نوع اقدام نظامي، نيازمند دست يافتن به شاخصهاي بازدارندگي است. در ادامه به عناصر بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران بر مبناي توانمنديهاي نظامي و قابليتهاي نيروهاي مسلح اشاره خواهد شد. در واقع پاسخ به سؤال اوليه را ميتواند بر اساس عناصر بازدارندگي در جمهوري اسلامي ايران جستجو کرد. اين عناصر بازدارندگي عبارتند از:
1) قابليت بازدارندگي: اين ويژگي به جنبه توانايي دولتها در نظريه بازدارندگي مربوط ميشود. يعني توانايي وارد آوردن ضربه به مهاجم احتمالي بهوسيله تجهيزات متعارف و غيرمتعارف. نيروي بازدارنده بايد قادر باشد در صورت لزوم مجازات متناسب را براي طرف مهاجم به مرحله عمل درآورد. رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنراني اول فروردين در مشهد مقدس، با تأکيد بر توان مهندسان و متخصصان داخلي در عرصه نظامي و توانمنديهاي کشور در اين حوزه، به افسر صهيونيستي اشاره کردند که از توانمندي مهندسان صنعت موشکي کشور متحير شده بود و ابراز شگفتي ميکرد.
نقش نيروهاي مسلح در دور کردن سايه جنگ از کشور
نام آن افسر، يوزي رابين است که بين سالهاي 1991 تا 1999 مديريت برنامه دفاع موشکي رژيم اسراييل را بر عهده داشت . به نقل از او، ايرانيها بهخوبي در جريان تحولات در بحث دفاع موشکي، مخصوصاً الآن که اين سامانهها در منطقه خليجفارس مستقر شدهاند، هستند. آنها، فاتح 110 را براي شکست دادن سامانههاي دفاع موشکي ساختهاند، آنها ميتوانند با اين موشکهاي 2000 کيلومتري که دقت بالايي پيدا کردهاند اسراييل را فلج کنند. اگر اهدافي را مثل نيروگاهها انتخاب کرده و آنها را هدف قرار بدهند، پس بدون نياز به سلاح هستهاي ميتوانند کشوري را فلج کنند. ايرانيها در دو سال اخير چندين تصوير را از انبارهاي موشکي خود به نمايش گذاشتهاند که مشخصاً انبارهاي متفاوتي است. ايرانيها در اين انبارها موشکهاي قيام و قدر را انبار کردند. موشک قيام موشکي با بردي 800 کيلومتر است که بهنوعي ارتقاء ايراني بر اساس موشک اسکاد سي است. در اينجا هم ايرانيها يک مهندسي خوب را به نمايش گذاشتند.
از طرفي گزارش سالانه سازمان اطلاعات وزارت دفاع آمريکا (پنتاگون) درباره پيشرفتهاي نظامي ايران بهخوبي ميتواند قابليتهاي لازم بازدارندگي نيروهاي مسلح در ايران را نشان دهد. بر اساس اين گزارش" ايران بهقدري پيشرفت کرده که ميتواند اهدافي را در سراسر منطقه و در شرق اروپا هدف قرار بدهد. ايران علاوه بر فناوريهاي موشکي و راکتي فزايندهاش، در تلاش است ميزان کارايي سامانههاي موجودش را تقويت کند. ايران در حال ساخت موشک بالستيک ضد کشتي به نام خليجفارس است. وسيله پرتاب فضايي سيمرغ ايران نشاندهنده عزم اين کشور براي توسعه فناوريهاي موشکهاي بالستيک قارهپيماست." کارشناسان آمريکايي حتي معتقدند که پايگاههاي آمريکا در کشورهاي حاشيه خليجفارس هم از تيررس ايران در امان نخواهد ماند. همچنين ايران ميتواند پايگاههاي آمريکا در بنادر کشورهاي خليجفارس -مثل کويت، امارات و بحرين- را که ميزبان ناوگان پنجم دريايي آمريکا هستند، هدف قرار دهد.
2) اعتبار بازدارندگي: شايد مهمتر از قابلت نظامي، داشتن اعتبار بيشتر ميتواند عامل بازدارندگي باشد. ممکن است دشمن قابليتها يک کشور را باور نکند و يا مانورهاي نظامي را صوري بداند. آنچه به قابليتهاي از پيشگفته اعتبار ميبخشد، تجربههاي موفق نظامي است. در طول چند دهه از عمر جمهوري اسلامي ايران در مقاطع مختلف نيروهاي نظامي اعم از سپاه، ارتش، نيروي انتظامي و بسيج مستضعفين، توانستهاند براي جمهوري اسلامي ايران اعتبار لازم بازدارندگي نظامي کسب نمايند. مقاومت 8 ساله در جنگ تحميلي در شرايط ابتدايي انقلاب اسلامي باوجود ارتشي ازهمپاشيده شده و سپاه تازه تأسيس و با کمک نيروهاي مردمي در براي يک ائتلاف بينالملل، موفقيت در خنثي نمودن طرحهاي نظامي از جمله کودتا و اقدامات ضد امنيتي از يکسو و ايجاد ثبات کامل در جزيره ناامن غرب آسيا از سوي ديگر اعتبار لازم نيروهاي مسلح ايران را به دشمنان نشان داده است.
در واقع کسب اعتبار براي قابليتهاي نيروهاي مسلح ايران با خون شهيدان، ايجاد امنيت در کشور، رسيدن به اهداف منطقهاي، عقب راندن تروريستهاي نيابتي از کشور و حفظ تماميت ارضي کشور در يک جنگ بينالمللي 8 ساله بهدستآمده است و آمريکا و رژيم صهيونيستي اين اعتبار را با گوشت و پوستواستخوان خود درک کردهاند.
نقش نيروهاي مسلح در دور کردن سايه جنگ از کشور
3) ثبات بازدارنده : يک نظام بازدارندگي مؤثر، صرفاً به داشتن نيروي نظامي قدرتمند نياز ندارد، بلکه يک قدرت بازدارنده مؤثر علاوه بر معتبر بودن، بايد باثبات هم باشد.[9] ثبات در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران تحت فرماندهي کل قوا، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، محقق شده است. اشراف فرماندهي کل قوا بر مجموعه نيروهاي مسلح از يکسو و هماهنگي لازم قواي مسلح يعني ارتش، سپاه، نيروي انتظامي و بسيج از سوي ديگر ثبات لازم را براي مقابله با هر نوع تهديد خرد و کلان ايجاد کرده است.
تقسيم کار امنيتي بين نيروهاي مسلح در چارچوب مرزهاي ملي و فراتر از آن در حوزه تحولات منطقهاي نشان داده است، نيروهاي مسلح ايران نهتنها از ثبات لازم برخوردارند بلکه هيچگاه متأثر از جريانات سياسي پيروز در انتخابات کشور نيستند. براي نيروهاي مسلح ايران با فرماندهي مقام معظم رهبري، اصولگرايي يا اصلاحطلبي تفاوت چنداني نميکند. آنها در دولت فعلي همان اقدامي را با نيروهاي متجاوز آمريکايي در خليجفارس انجام دادند که در دولت قبلي با نيروهاي متجاوز انگليسي انجام دادند. وجود فرماندهي باثبات توانسته است اهداف، ديدگاه و عمل نيروهاي مسلح را در قبال هر نوع تجاوز نظامي باثبات نشان دهد و تسلط هيچ جريان سياسي بر قواي مقننه و مجريه نميتواند خللي در بازدارندگي آنها نسبت به دشمنان ايجاد نمايد.
4) پيام بازدارنده: بازدارندگي هنگامي مؤثر است که نيروي بازدارنده منظور خود را صريح و شفاف به اطلاع طرف مقابل برساند و معين کند در صورت موردحمله قرار گرفتن دقيقاً چه عواقبي در انتظار مهاجم خواهد بود.
شايد مهمترين عنصري که ميتواند سه عنصر ديگر را تکميل کند اين است که مسئولين عاليرتبه بتوانند پيام روشن و شفاف به هر نوع تهديد را اعلام نمايد. در جمهوري اسلامي ايران فرماندهي کل قوا و ديگر فرماندهان نيروهاي مسلح همواره پيام دفاعي و نظامي خود را به هرگونه تهديد را نشان دادهاند. براي مثال سال 1392 جمله معروف فرماندهي کل قوا با عنوان «اگر غلطي از آنها [رژيم صهيونيستي] سر بزند، جمهوري اسلامي «تلآويو» و «حيفا» را با خاک يکسان خواهد کرد» مهمترين جمله سال ايشان از طرف مردم بود.
چنين بازدارندگي از طرف نيروهاي مسلح ايران و در رأس آن مقام معظم رهبري همواره بهعنوان يک عنصر بازدارنده براي هرگونه جنگ عليه ايران استفاده شود. اينگونه پيامها هزينههاي هرگونه جنگ را از پيش به دشمن يادآوري ميکند و آن را از حالت تهاجمي به حالت تدافعي تنزل ميدهد.
نتيجهگيري
تجربه دفاعي و نظامي نزديک به چهار دهه جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهد، دشمنان اين نظام سياسي از هيچ ابزاري براي ضربه زدن به ايران دريغ نکردهاند. همانطور که در مقدمه اشاره شد، جنگ، کودتا، شورش، تحريم، ناتوي فرهنگي و... هيچوقت از ايران دور نبوده است بلکه دشمن بر اساس شرايط داخلي و شرايط منطقهاي در فواصل زماني مختلف سعي در کاربرد آنها داشته است. هرچه از بدو انقلاب به دهه چهارم نزديکتر ميشويم از کاربرد ابزارهاي سخت کاسته شده است.
اينکه چرا با وجود مطرح بودن جنگ بهعنوان يک گزينه روي ميز دولتمردان آمريکا و صهيونيسم، هيچگاه از آن استفاده نميشود و اين ناشي از چيست، بايد گفت، افزايش اقتدار نظامي مهم ترين عامل دفع جنگ بوده است، چرا که دشمنان ايران اگر توان لازم را داشته باشند، از حمله گسترده عليه ايران دريغ نمي کنند و در اين وضعيت براي آن ها مهم نيست که دولتي اصولگرا يا اصلاح طلب روي کار باشد. مهم ترين تهديدات امنيتي ايران در زمان بوش پسر بود، در حالي که دولت اصلاح طلب در ايران روي کار بود.
بنابراين آنچه مانع از کاربرد جنگ عليه ايران شده است را بايد در عناصر و شاخصهاي ديگري جستجو کرد و آن بازدارندگي نظامي برآمده از توانمنديهاي نيروهاي مسلح است. همانطور که قبلاً اشاره شد عناصر بازدارندگي شامل: قابليتهاي دفاعي و تجهيزات نظامي، اعتبار نظامي، ثبات در بازدارندگي و پيام بازدارنده به نحوي در ايران بعد از انقلاب اسلامي تداوم و گسترشيافته است که نهتنها جنگ نظامي عليه ايران را ناممکن کرده است، بلکه هزينههاي اين جنگ را براي دشمن بسيار سخت نموده است تا جايي که کوچکترين اقدام نظامي آنها مانند دستگيري نيروهاي انگليسي در سال 1386 و نظاميان آمريکا در سال 1394 بسيار پرهزينه خواهد بود و بر اوضاع داخلي اين کشورها حتي تأثير خود را مي گذارد./ ۹۱۶/ ۱۰۲/ع
احد نوري اصل، دانشجوي دکتراي علوم سياسي