۱۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۳
کد خبر: ۴۸۴۴۶۶
یادداشت؛

مرگ تدریجی یک رؤیا

یک سال بعد از برجام اکنون اوراق ارزی منتشر شده صفر، کل سرمایه‌گذاری خارجی محقق شده اندک و کل تفاهمنامه - و نه قراردادهای منعقده- حدود 5/8 میلیارد دلار است.
یادداشت

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از «وطن‌امروز»، این روزنامه در یادداشتی از «امیر استکی» نوشت:

در حال مطالعه برای تکمیل یادداشتی درباره وام یک میلیارد یورویی اخیر وزارت نفت بودم که خبر درگذشت مرحوم هاشمی‌رفسنجانی را شنیدم. خبری که کار روی آن یادداشت را تا به امروز به تاخیر انداخت. جالب اینکه آنچه مطالعه می‌کردم مصاحبه آقای عادلی، رئیس بانک مرکزی دولت سازندگی بود. چند سال پیش این مصاحبه و همچنین مصاحبه‌های آقای روغنی‌زنجانی و آقای نوربخش را که توسط بهمن احمدی‌امویی انجام و در کتاب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران چاپ شده بود خوانده بودم و همانجا بود که برای نخستین‌بار و بی‌واسطه به ریشه‌های آنچه به بحران بدهی‌های خارجی دولت سازندگی شهرت یافت، پی بردم.

اگرچه عادلی در آنجا قویا بر این است که نقش ناکارآمدی تکنوکرات‌های حاکم در دوران سازندگی در این مساله را بسیار کمرنگ جلوه دهد و همه مشکلات را ناشی از افت ناگهانی قیمت نفت و محقق نشدن پیش‌بینی‌ها در رابطه با درآمدهای صادراتی کشور بداند ولی آنچه دیگر موثران و مسؤولان اقتصادی آن دوره در این رابطه می‌گویند تا حدود زیادی مشکل را نه فقط به‌خاطر افت درآمدهای ارزی دولت بلکه بیشتر به خاطر اشتباهات مدیریتی کلان معرفی می‌کند. بزرگ‌ترین این اشتباهات به نظر بسیاری، استفاده از اعتبارات مالی کوتاه‌مدت در پروژه‌های زیربنایی و بلندمدت است.

آنچه در سال‌های اول دوران سازندگی با ذوق و شوق و ولع بسیار زیاد از موسسات اعتباری بین‌المللی گرفته می‌شد نه «فاینانس» بلکه «یوزانس» بود. با سررسیدهای 3 ماهه، 6 ماهه، 9 ماهه و یک ساله و اواخر دولت اول سازندگی بود که کم‌کم ناتوانی دولت در عمل به تعهدات کوتاه‌مدتی که برای خود ایجاد کرده بود شدت گرفت به نحوی که اعتبار بسیاری از بانک‌های ایرانی در عرصه جهانی را از بین برد و همه تلاش‌های تیم مالی سازندگی در بانک مرکزی را بر حفظ اعتبار بانک مرکزی متمرکز کرد. اعتبارات کوتاه‌مدت با بهره‌های بسیار بالا که یکی‌یکی نکول(پرداخت نشدن) می‌شدند و فقط از راه استمهال و پذیرفتن نرخ‌های بالای آنها برای سال‌های بیشتر بود که به نحوی مدیریت شدند.

پس از برآمدن برجام، سیاست‌گذاران محترم،  امید بسیاری به  سرمایه‌گذاری خارجی  داشتند. بزرگی از مدیران مالی محترم دولت اشاره می‌کرد که پس از برجام امکان انتشار 100 میلیارد دلار اوراق بین‌المللی به صورت سالانه وجود دارد و آن را در کنار 50 میلیارد دلار  دارایی آزاد شده از دیدگاه خودشان، برابر با یک دستاورد 150 میلیارد دلاری سالانه بعد از برجام می‌دانست. این تازه جدا از کنفرانس‌های فرصت‌های سرمایه‌گذاری بسیاری بود که برگزار شد. یک سال بعد از برجام اکنون اوراق ارزی منتشر شده صفر، کل سرمایه‌گذاری خارجی محقق شده اندک و کل تفاهمنامه - و نه قراردادهای منعقده- حدود 5/8 میلیارد دلار است.

این همه در حالی است که روحانی هنوز در همین رؤیا به سر می‌برد و در نخستین مجمع ملی سلامت اینچنین می‌گوید: «برخی فکر می‌کنند هر چه دروازه کشور قفل‌هایش بیشتر باشد امنیت و سلامت آن بیشتر می‌شود که درست نیست. عده‌ای می‌گویند کهنه مصرف کردن افتخار است؛ ما دولتی هستیم که می‌گوییم از سرمایه خارجی باید استفاده کرد». روحانی اما گویی از وضعیتی که برجام برای اقتصاد ایران به همراه آورده است بی‌خبر است! وضعیتی که آنچه در آن کمترین احتمال را دارد، جذب سرمایه خارجی است. به اذعان یکی از تحلیلگران اقتصادی، نکته‌ای که معمولا اقتصاد‌خوانده‌ها در ایران به آن توجهی نمی‌کنند، «اقتصاد برجام» است. ما در وضعیت خاصی قرار داریم که با خوانده‌های دانشگاهی‌مان چندان ربطی ندارد.

خودتان را جای یک سرمایه‌گذار خارجی بگذارید و برجام، تحریم‌های لغو شده و تحریم‌های مجددا ریل‌گذاری شده  طی برجام را مطالعه کنید. به تحریم ثانویه اس‌دی‌ان لیست نگاه کنید و با فهم  تعریف مشتری کاملا ارزیابی شده آن را مرور کنید. (اس‌دی‌ان لیست از زیرساخت‌هایی بود که طی برجام به دلیل اشتباه محاسباتی باقی ماند) و حساب کنید شانس اینکه از فاینانس یک سرمایه‌گذاری ثابت توسط شما نفعی به افراد این لیست (از وزارت فرهنگ و تقریبا تمام پژوهشکده‌ها و بخش‌هایی از نهاد ریاست‌جمهوری بگیرید تا...)  نرسد، چقدر است؟ از نظرگاه یک سرمایه‌گذار خارجی، بخش سوالات متداول اوفک (کمیته دارایی‌های خارجی آمریکا) را ببینید و ملاحظه کنید چطور بعد از بازگشت تحریم‌ها به هر دلیل، شاید حتی لغو برجام توسط آمریکایی‌ها!

شما تنها 180 روز وقت دارید کل سرمایه‌گذاری خود را جمع و جور کنید و بروید. بعد از خواندن این اسناد که خرجش یک سرچ ساده است، متوجه می‌شوید هیچ سرمایه‌گذاری با حداقلی از فهم اقتصادی مگر در شرایط خاص و استثنایی، حاضر به تشکیل هیچ سرمایه ثابتی در ایران مگر زنجیره فروش نیست. علت عدم جذب سرمایه‌گذاری بعد از برجام، برجام است. این سخنان آیا به آن معناست که باید برجام را پاره کرد؟ معلوم است که نه. اما اگر بفهمیم اشکال کار از کجاست، آن‌وقت راه‌حل‌هایی برای این اشکال خواهیم یافت. اگر نه می‌توانیم به همین رویه امیدواری منفعلانه ادامه دهیم. خواهید گفت که مثلا سرمایه‌گذاری توتال را فراموش کرده‌اید؟ توتال همین حالا که با هم صحبت می‌کنیم معطل همین پیچ و تاب‌های بالاست و ارجاع ادامه کار به اردیبهشت دقیقا به همین دلیل است.

یا مثلا خواهید گفت نویسنده، خودروسازی‌ها و قراردادهای‌شان را فراموش کرده! اما آورده ثابت را در قرارداد با خودروسازی‌ها چه کسی بناست بیاورد؟ درباره پیشرو‌ترین قرارداد تا به حال،  سازمان گسترش خودمان! روحانی گویا هنوز تمایل دارد این رویه امیدواری منفعلانه را ادامه دهد و تازه به منتقدان هم برچسب کهنه‌پرستی و تمایل به قفل کردن درهای مملکت بزند. به نظر، دولتمردان به جای تلاش برای جذب سرمایه خارجی به هر قیمتی باید برنامه خود را در این زمینه تغییر دهند و کشور و ساختار مالی آن را برای مواجه شدن با وضعیت‌های بغرنج‌تری که پس از روی کار آمدن ترامپ محتمل شده‌اند آماده کنند اما گویا این اراده در دولت وجود ندارد تا جایی که وام یک میلیارد یورویی با نرخ بهره 7 درصد، با تضمین بازپرداخت اصل و سود از محل درآمدهای نفتی ایران- انباشته شده در بانک‌های درجه 2 اروپایی(که خود حدیث مفصل دیگری است)- را به عنوان یک دستاورد بزرگ قلمداد می‌کند؛ در جایی که بهره 7 درصدی در خوشبینانه‌ترین حالت 2 برابر بهره متداول جهانی و تضمین ارائه شده هم یکی از بی‌ریسک‌ترین تضمین‌های ممکن در جهان است. با احتساب ریسک تقریبا صفر این وام برای وام‌دهنده و همچنین نرخ بیش از 2 برابری بهره آن براحتی می‌توان به وجود یک میل شدید در دولت برای جذب سرمایه خارجی به هر قیمتی پی برد.

جالب آنجاست که وزارت نفت از ارائه هرگونه جزئیاتی در این‌باره خودداری می‌کند. درست مانند محرمانگی‌ای که بسیاری از پیوست‌های برجام داشته و دارد و ارزیابی دقیق این تعهدات را برای ناظران بیرونی بشدت سخت خواهد کرد. سختی‌ای که با گذر زمان و مشاهده نتایج این تعهدات چندین برابر می‌شود و این سوال اساسی را در ذهن ایجاد می‌کند: چرا دولت حاضر است به هر قیمتی دست به اقداماتی اینچنین بزند و برای مصون ماندن از اعتراض بدیهی ملت، فقط یک دکور از آن را در قالب کلیات به مردم بنمایاند؟ مثلا اینکه در برجام حق هسته‌ای ما به رسمیت شناخته شده است و تحریم‌ها بر طرف شده‌اند، کلیتی که به مدد محرمانگی جزئیات و پیوست‌های اجرایی، دکوری فریبنده بیش نبود که فقط به کار حل مساله انتظارات اولیه از دولت می‌آمد و امروز پس از یک سال گذر از عمر برجام واقعیات با دکوری که دولت به ما نشان داد تطابق ندارد و این برای آن است که برجام و توابعش بی‌ارتباط با آنچه به عنوان برجام و دستاوردهایش به ما نشان داده شد، دقیقا بر اساس آنچه روی کاغذ آمده و برای ما محرمانه است، در حال اجراست. رویه‌ای که دولت در همین بحث سرمایه خارجی هم در پیش گرفته است و ما فقط با شعف دولتیان از اخذ وام یک میلیارد یورویی مواجهیم و جزئیات کماکان محرمانه‌ است./1325//102/خ

ارسال نظرات