جولان یهودیان صهیونی در بینالنهرین
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، خواندن و مطالعه کتاب، امری است که با ظهور شبکه های اینترنتی و شبکه های اجتماعی موبایلی، کمتر مورد توجه قرار میگیرد، در صورتی که به گفته جوزف نای، استراتژیست جنگ نرم، «کتاب سلاح استراتژیک جنگ نرم است.»
کتاب «استراتژی پیرامونی اسرائیل» نوشته محمدتقی تقی پور توسط موسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی، منتشر شده است، نویسنده این کتاب، تا کنون ده کتاب در حوزه اسرائیل و صهیونیسم منتشر کرده است که در ادامه به معرفی این کتاب میپردازیم.
معرفی اجمالی کتاب
کتاب حاضر، دستاورد کوششی مستمر در بازبینی و بازخوانی اسرار تکاپوی اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در بسیاری از کشورهای حوزه مدیترانه، منطقه خاورمیانه و به بیانی درست تر و جامع تر، قاره آسیا و آفریقاست.
مباحث مختلف این کتاب، مستند به دهها منبع یهودی ـ اسرائیلی و غربی است؛ به گونهای که گزارشها، اطلاعات و اعترافات سرجاسوسان صهیونیست و کهنهکاران عرصههای اطلاعاتی و سیاسی غرب با محتوای آن پیوند خورده است.
معالوصف، اعتبار و ارزش دادهها متکی به اسناد و مدارک طبقه بندی شده سازمان اطلاعات و امنیت کشور در دوران سلطنت پهلوی، با نام مخفف و مشهور ساواک است، که اساساً این اثر، حول محور آنها نگارش یافته است. اسنادی که با بیش از سی یا چهل سال قدمت، برای اولین بار از پس پرده تاریخ بیرون آمدهاند تا درباره یکی از مسائل بسیار مهم منطقه خاورمیانه و بلکه جهان، با نسل امروز، بی پرده و صریح سخن بگویند.
قلمرو جغرافیایی این اثر، منحصر به تعدادی از کشورهای حاشیه یا پیرامون سرزمین فلسطین که امروز در تاریخپردازی غربی و صهیونی، آن را اسرائیل می نامند، نیست؛ اما به نظر می رسد، عنوان استراتژی پیرامونی برای کتاب، به دلیل سابقه ذهنی و آشنایی کارشناسان، صاحبان نظران و بسیاری از مخاطبان، قابلیت آن را دارد، اسرار عملیات پنهان و فراپیرامونی صهیونیسم را نیز پوشش دهد.
شرح فصل بندی و تقسیم بندیهای کتاب:
این کتاب دارای به صورت شماره ای بخش بندی نشده است و ما به اختصار آن دسته از فصل های مهم کتاب را توضیح می دهیم:
بخش اول: موساد و ساواک: این بخش به نحوه ی تاسیس موساد و اهداف و کمیته ی سران سرویس های این نهاد امنیتی و اطلاعاتی پرداخته است و با معرفی ساواک به نحوه ی دخالت های موساد و تاثیرگذاری این سازمان جاسوسی در سازمان امنیت و اطلاعات کشور می پردازد که در این بین سران ساواک و موساد را معرفی می کند، در این فصل نگاهی نیز به نخست وزیران اسرائیل داشته است.
بخش دوم: پیمان اطلاعاتی سه جانبه بین ایران پهلوی، ترکیه و اسرائیل: در این بخش به پیمانی اشاره شده است که میان ایران، ترکیه و اسرائیل در دوران پهلوی دوم و نمایندگی ساواک ایجاد شده است.
بعد از معرفی یهودی های ترکیه، درباره ی جلسات، شوراها و سمینارهای اطلاعاتی سه جانبه سخن گفته است که در جایی از آن می نویسد:«اجلاس کمیته امنیت سه جانبه، به طور معمول قبل از برگزاری شورای سه جانبه برگزار می گردد. بر این اساس کمیته مزبور که در 15 نوامبر 1966 برپاشد، مقدمه ای برای اجلاس شورای سه جانبه بود که در روزهای آتی قرار بود در کشور ترکیه برگزار شود. گزارش صورت جلسه و مصوبات پیشنهادی کمیته ی مزبور برای ارائه شورا، خواندنی است.»
بخش سوم: پیمان اطلاعاتی سه جانبه بین ایران پهلوی، اتیوپی و اسرائیل: در این بخش به اتحاد اطلاعاتی میان اتیوپی، اسرائیل و ایران شاهنشاهی نگاهی دارد و به موقعیت استراتژیک و اهمیت و جایگاه کشور اتیوپی می پردازد که در جمله ای از بن گوریون به این مطلب اشاره داشته است که: «ما نمی توانیم همسایگان مان را مجبور کنیم به امضای قرار داد صلح با ما تن دهند، اما هیچ چیز بهتر از به دست آوردن دوست در کشورهای آسیا و آفریقا، نمی تواند کینه ی اعراب نسبت به ما را کاهش دهد.»
بخش چهارم: محدوده استراتژیک اسرائیل: به گواهی اسناد، اطلاعات و منابع مختلف سیاسی و تاریخی، تمام سرزمین های واقع در اطراف فلسطین و ساکنان آن ها بر اساس تئوری صهیونیستی، هر یک به گونه ای با مقوله ی موجودیت، امنیت و تداوم بقای اسرائیل مرتبط هستند. از این رو رد پای رژیم اشغالگر قدس را در کشورهای همسایه به خصوص در عراق و لبنان می توان جستجو کرد.
و در پایان بخش پنجم با عنوان دکترین فراپیرامونی موساد در آفریقا: در این فصل به نفوذ و حضور رژیم صهیونیستی در آفریقا در ذیل همین عنوان دکترین حاشیه ای به آن پرداخته شده است. یعنی آن گونه که راهبرد صهیونیستی اقتصا می کند این کشورها و مناطق ممکن است در شمال، شرق، جنوب و غرب آسیا، یا در هر کجای آفریقا واقع شده باشند. در قاموس صهیونیسم، این شرایط و موقعیت رژیم صهیونیستی است که مرزها و محدوده های این استراتژی را تعیین و ترسیم می کند.
بر این اساس، دیدگاه ایسرهارل سرجاسوس کهنه کار موساد درباره ی دخالت اسرائیل در امور آفریقا خواندنی است: اروپائیان آفریقا را ترک کرده بودند و راه برای ورود هرکس دیگری باز بود. از بین سفیدپوستان کس دیگری جز ما نمی توانست به آن جا برود. ما به این دلیل می توانستیم این کار را بکنیم که آن ها به نیات ما به عنوان اهدافی امپریالیستی سوء ظن نداشتند. ما تنها کسانی بودیم که در آن جا جای پا و سرپلی داشتیم./88/101/ص