کتاب «باور بهار» اثر مصطفی قهرمانی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب «باور بهار» نوشته مصطفی قهرمانی(شاهد قمی) از سوی انتشارات مهشر اندیشه منتشر شد.
بر اساس این گزارش، کتاب یاد شده از 6 بخش تشکیل شده که عبارت است از غزل، چند دوبیتی، چند رباعی، چهارپاره، قطعه و چند باصطلاح قصیده که بیشتر در تعداد ابیات با قصیده مشابهت دارد.
در بخش اول که غزل نام دارد شامل اشعار زیبایی همچون دلم هوای تو را کرده، نماز کامل، تکلم خاموش، بابالجواد، خط سرخ، عاشقانهها، تندیس باور، مبارکترین قرار، مثل یک ققنوس، باتو، رگِ خواب، اسرائیل به غزّه، آی شیطان بزرگ، منو از خودم گرفتی و کودکیها است.
برخی اشعاری که در بخش چند دوبیتی ـ بخش دوم این کتاب ـ آمده است عبارتند از ظهور، یک غمزه، نشانه احمدی، سرّ الهی، به نامت، نا محدود، گوهر، جانباز، غم و شادی، وام جاری، تبعیض و قانون.
در بخش سوم که چند رباعی نامیده شده اشعار جالبی همانند درّ علی، رؤیای شکفته، بهشت، پایان، حرف اتم، نور باران، تب شیطانی، طعم فسفر، غاصب، مطلع فجر، مژده، قربانگاه، به مناسبت فاجعه ننگین آل سعود در منا سال 94، نسیم دوست و تو دهنی آورده شده ست.
بخش چهار پاره به عنوان چهارمین بخش این کتاب شامل اشعار جعبه سیاه، افسوس، به جانبازهای مظفر سعادتی معلم و بخش دار فقید کهک است.
پنجمین بخش با عنوان قطعه دارای دو شعر زیبا با نامهای رهبر شدن و بده بستان است.
اشعر آخرین بخش که عنوان چند باصطلاح قصیده که بیشتر در تعداد ابیات با قصیده مشابهت دارد، را به خود اختصاص داده است عبارت از سرنوشت، عفریت، کلیدواژه، ققنوس و خورشید عشق است.
در مقدمه این کتاب آمده است: روح لطیف و گریزپای مخیلی را که شعر نام نهادهاند، سرکشتر از آن نماید که به نیم نگاهی از رفیع آسمان عشق و هنر در زمان بر وضیع سرزمین زبان فرود آید و بیهیچ تقیدی و تشرطی در فروردین گاهی کشتزار تصاویر لذاذ و شالیزار تعابیر شواذ، مناسب جشن حلول بهاری خویش به دبکه پردازد.
چه بسا شاعر ماهر قاهر نیز از آن قیود و شروط صبغه تمام بپذیرد و از حقایق هبوط و دقایق منوط وامها برگیرد لیکن باز آن باز بلند پرواز دشت محال بر دست خیال ننشیند و خال جمال بر شست مجال ننشاند. آخرالامر تنها غنیمتی که شاعر فرا چنگ آورده مشتی پر باشد آمیخته به هباء نظر ریخته بر در و دیوار خبر به نام هنر؛ همین و بس.
و اهم خبر آن است که ظهور شعر ولایی در طلیعه این خوشه فرجههای طلایی از رصدگاه حقیقی که نوع بشر را به خلود آن احتیاج است اقتباساً و هم از رستنگاه فضیلتی که رأس وجود را به جود آن تاج است اختصاصاً دریچه درک شاعر را تنگتر و کمیتش را لنگتر خواهد ساخت مگر آنکه بارقه عنایتی و صاعقه حمایتی از مکمن غیبی غیب=ابت کفات و مخزن والای ولایت ولات(علیهم صلواتالله اجمعین) بر خرمن ریاضات او بجهد و اخگری در درر الفاظ و غرر اشارات او بنهد.
چه بنده و امثال بنده را نرسد به حبالالسحر سخن بر وجه احسن حقایق میامن قدوم مبارک ایشان را بر تارک انفاس پریشان به مشاهدت صورت بر بندد و دقایق عنایات تامه را بر خواطر قلوب عامه به نهج اتم و اکمل قوالب صیرورت پیوندد.
اما به حسب حدیث نفس «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه» به بضاعت مزجات کوشید ساحت اقدس شمس منیر مکتوم و رحیق مختوم و انیس معصوم و جلیس مخدوم و حضور موفورالسرور موعود الظهور ظل الله المبرور فی یوم الحرور ناجی حی سبحان منجی نوع انسان نور چشم شیعیان جهان فخر زمین و زمان سلاله پاک نبی اکرم(صلیالله علیه و آله) ولیالله الاعظم صاحبالمر حضرت حجةالله القائمالمنتظرالمهدی(عجلالله تعالی فرجه) را درک نماید پس ب سبیل سلسبیل افضلالاعمال انتظار فرج، بدایع اشعار را اکثر بر مهب روایح انتظار سرود و وقایع آثار را بر منایح آن بهار درود بر پگاه این امید که شامگاه مغموم خویش را بهنگاه معصوم سراج و هّاج جمال بیمثال وست مشعشع و متلألی بیند.
معالوصف ادله تیز و ابهام ستیز نگارنده این وجیز یکی آن بود که مطمع ستایش داننده از علو مقام شامخ شعر و لا مبرهن شود نیز مطمح نمایش خواننده از دنو مقام شاعر والا معنون گردد و دیگر آن که نقادان حقیر سراپا تقصیر را اعتراف به اعتکاف در قافیه قاف بیادعایی و اعتزال در منازل نازل اودایی واجب آید.
معهذا ایتان مولود پیش روی به ایمان ایمای ابروی آبروی اخلاء شفیق و اجلاء صدیق جلوت تکوین یافت و بر عواید ایشان حلوت تمکین بافت. گرچه این مجموعه مقروعهی مقطوعه را یارای استلام آرای گوارای منصفان طریق و منجیان غریق نیست و ذل مذل و حل محل ناصیتش به معاینت هویداست.
علی ای حال اینجانب علیرغم میل باطن بنابر جزم ضرورتی و حزم مثوبتی به تجمیع اوراق پراکندهای همت گماشت که بیتخلص و با تخلص «شاهد» در دست نسیم خواطر اصدقا و اقربا و بواطن مجلات و روزنامهها علیالخصوص روزنامه وزین و کثیرالانتشار اطلاعات به ودیعت رها بود و در بعض محلّات، مجلّات و منابع به برخی از چامهها و چکامههای خود(سنوات شصت و هفت هجری شمسی الخ) دست نیازید.
فرجام را به یمن لقب مبارک «بهارالامم» که از القاب مستطاب امام همام حضرت حجةبنالحسن(عجلالله تعالی فرجه) است این پشیز آهنگین را که به حلیه قوالب غزل، دوبیتی، چهارپاره، قطعه و قصیده متحلی است، «باور بهار» نامید.
همچنین در بخش غزل در عنوان آی شیطان بزرگ میخوانید:
اتفاقاً مست و شوخ و شنگ میبینیم ما
اینکه در ظاهر تورا سرهنگ میبینیم ما
هر کجا سنگ سیاست را به سینه میزنی
صلح را فرسنگ در فرسنگ میبینیم ما
بس که در هر گوشهای آهنگ قتلی کاشتی
گوش مردم را پر از آهنگ میبینیم ما
آنقدر کوک است ساز کوچ خوبان از بهشت
بر زمین خواران که دل در چنگ میبینیم ما
کوری چشم فلک در گردش مرّیخیان
چرخ دنیامان به دور از جنگ میبینیم ما
بر سر هر سنگ قصری سنگ قبری کاشتی
شکر دارد سنگ رو سنگ میبینیم ما
فارغ از یکرنگی ما فرقهسازی میکنی
چشمهها را وضع حمل رنگ میبینیم ما
سازمانی بیملل هم گاهگاهی بیخلل
موج خیز برکه ی خرچنگ میبینیم ما
آی سرهنگ سیاست آی شیطان بزرگ
وعدهی پوشالیات را ننگ میبینیم ما
بازبان خوش برو تا با نوک تیپای خوش
این طرفها عرصهات را تنگ میبینیم ما
ما نمیبینیم در هر نوع و هر رنگ از بشر
آنچه در رنگ تو از نیرنگ می بینیم ما
گفتنی است، کتاب «باور بهار» اثر مصطفی قهرمانی(شاهد قمی) با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 8000 تومان در 182 صفحه از سوی انتشارات مهشر اندیشه منتشر شده است./841/پ202/ق