روایتی از حضور پزشکان در جبهههای نبرد در آثار سوره مهر
به گزارش خبرگزاری رسا، یکی از برکات جنگ، با همه ابعاد و آثار زیانبارش، اتحاد بین قشرهای مختلف اجتماع است. حضور افراد گوناگون اعم از زن و مرد، کارمند و بسیجی و پرستار و مهندس و پزشک در کنار یکدیگر، لحظه هایی شکوهمند را در جبهه های دفاع مقدس خلق کرد که مرور آن ها همواره تازگی و جذابیت دارد.
به مناسبت روز پزشک، معرفی چند کتاب منتشر شده از سوی انتشارات سوره مهر با موضوع حضور پزشکان در جبهه های نبرد حق علیه باطل، خالی از لطف نیست.
جراحی در خاکریز
«جراحی در خاکریز» نام کتابی است شامل خاطرات دکتر کرامت یوسفی فوق تخصص جراحی پلاستیک و ترمیمی. دکتر یوسفی جزو اولین گروه پزشکان ایرانی است که در نخستین روزهای جنگ ایران و عراق، به صورت داوطلب اضطراری به جبهههای جنگ اعزام شد و حضور فعال و مؤثر و مستمر خود به عنوان جرّاح را در سرتاسر دوران هشت ساله جنگ ادامه داد.
جراحی 660 فک در طول چهار ماه طی عملیات کربلای 4 و 5 تنها یک نمونه از فعالیت های جراحی او طی جنگ ایران و عراق است. کتاب «جراحی در خاکریز» برگرفته از خاطرات دوران دفاع مقدس کرامت یوسفی فوقتخصص جراحی ترمیمی و تدوین آذر همتی در واحد فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان کرمان در 104 صفحه تولید شده و با حمایت حوزه هنری و بنیاد شهید انقلاباسلامی استان کرمان در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
کرامت یوسفی که در «7مهر» سال 59 از ساعت 10 شب تا 8 صبح 261 جنازه و 570 زخمی را دیده است در بخشی از خاطرات خود در کتاب «جراحی در خاکریز» آورده است: یک روز مجروحی را به بیمارستان طالقانی آوردند که ترکش به شریان اصلی گردن او خورده بود. سریعا گردن را باز کردم و دیدم شریان مثل یک کتاب باز شده است. یکی از شاخه های آن را برداشتیم، وصله کردیم به جریان اصلی و خوشبختانه مجروح نجات پیدا کرد.
عبور از آخرین خاکریز
«عبور از آخرین خاکریز» عنوان کتابی است از اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن که در آخرین ساعات آزادی خرمشهر خود و دوست مجروحش را تسلیم رزمندگان ایرانی میکند. این کتاب که توسط محمد حسین زوارکعبه ترجمه شده٬ در پانزده فصل مجزا به رشته تحریر درآمده است.
طبلهای جنگ به صدا درمیآید٬ سپتامبر سیاهی دیگر٬ سقوط در جهنم، به سمت خرمشهر و آبادان٬ نزدیکی به خط آتش٬ سال 1982سال تحولات عظیم٬ دنکرک عراق و ... ازجمله فصول تشکیل دهنده کتاب به شمار میآیند.
دکتر احمد عبدالرحمن که در اکتبر 1979وارد ارتش عراق شده بود سرانجام پس از اعزام از سوی لشکر عراق به خرمشهر٬ در لحظات آغازین فتح خرمشهر توسط نیروهای ایرانی به اسارت درمیآید. احمد عبدالرحمن که در می 1982 به عنوان پزشک به اسارت نیروهای ایرانی درمی آید طی سال های حضور خود در جبهه های جنگ به ذکر نکات و وقایعی از جنگ 8 ساله می پردازد که در نوع خود (بهخصوص از این نظر که راوی عراقی است) برای خواننده تازگی دارد.
در قسمتی از کتاب اینچنین آمده است: تنها هفت کیلومتر از وقوع حوادث تکان دهنده در کشوری که تا آن روز برایم معمای عجیبی به شمار میرفت٬ فاصله داشتم. طی پیمودن مسافت 170کیلومتری بغداد تا خانقین که با ماشین دو ساعت به طول انجامید، چیزهای زیادی به ذهنم خطور کرد. اتفاقاتی که آن روز در ایران رخ میداد چندان برایم روشن نبود.
خاطرات ایران: خاطرات ایران ترابی
«خاطرات ایران»، مجموعه خاطرات ایران ترابی، تکنسین بیهوشی است که جزو اولین گروه پزشکی به منطقه جنگی اعزام میشود. این کتاب که با خاطرهنگاری شیوا سجادی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است، 416 صفحه دارد.
ایران ترابی اسفندماه 1334 در شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان به دنیا آمد. علاقه او به تحصیل باعث شد در برابر مشکلات پیش رویش بایستد و با وجود چند سال ترک تحصیل با هدف خدمت به مردم، وارد کار درمان شود. این انگیزه در دوره انقلاب و سالهای دفاع صورت ایثارگرانه به خود گرفت. در روزهای آغازین جنگ تحمیلی، خانم ترابی که حدودا بیست و چهار ساله بود داوطلب رفتن به مناطق مورد هجوم می شود؛ روزهایی که هنوز برنامه دفاعی منسجمی برای مقابله با این حمله ددمنشانه نبوده. او در این کتاب از حوادثی که به چشم خود دیده، از ماجراهایی که در آن ها قدم گذاشته و از چگونگی دفاع از دین و سرزمینمان سخن گفته است.
دوران دفاع مقدس که فرا میرسد کتاب حال و هوای تازهای پیدا میکند. او جزو اولین گروه پزشکی است که به مناطق جنگی اعزام میشود. شرایط سخت جنگ از او یک تکنیسین بیهوشی زن میسازد که در سن چهل و چند سالگی اگر همه مردها بسیج شوند، نمیتوانند کار او را انجام دهند.
سجادی فراز و فرودهای زندگی ترابی را در 22 فصل تدوین کرده است. فصلهای نخست کتاب شامل خاطرات کودکی او و گذراندن مدرسه و نیز تلاشهای فراوان او برای کسب مهارتهای مامایی و خدمت رسانی به زنان روستایی است. مهاجرت ترابی به تهران در فروردین سال 1357 و حوادث پیش از اتقلاب و درگیریهای مناطق کردستان پس از انقلاب در فصل های پنجم تا هفتم کتاب به تصویر کشیده شده اند.
در فصل پنجم کتاب بخشی از خاطرات کشتار 17 شهریور میخوانیم: «باز هم به خاطر کار بیمارستان نتوانستم به راهپیمایی بروم. روز جمعه 17 شهریور، در بیمارستان فرحناز پهلوی کشیک بودم. خبر میرسید مردم در میدان ژاله جمع شدهاند و خیلی شلوغ شده و نیروهای گارد و ارتش مردم را از زمین و آسمان به گلوله بستهاند. باورم نمیشد چنین چیزی حقیقت داشته باشد.»
خاطرات او از جنگ و اعزامش به مناطق جنگی از فصل هشتم کتاب شروع میشود و زندگی پرشور و فعالیتهای شجاعانه او در سال های دفاع مقدس در فصلهای بعدی جریان مییابد.
مجموعهای از اسناد و عکس های ایران ترابی نیز به عنوان ضمیمه در انتهای کتاب به چاپ رسیده است که نشانگر برخی از فعالیتها و نیز اهمیت حضور او در اتاقهای عمل و در حال امدادرسانی به رزمندگان مجروح است./998/د102/ق
منبع: حوزه هنری