حلیم قدرت در دیگ مذاکرات هستهای!
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، قضاوت درباره ماهیت بیانیه مشترک لوزان نیاز به زمان دارد، چون هنوز آثار و نتایج آن روشن نیست، بنابراین خوشبینی و خوشحالی و انتظار برگزاری جشن ملی و رد و بدل پیام تبریک و غیره محملی نداشته و چه بسا در شرایطی ممکن است با منافع ملی کشور و حتی روند مذاکرات نیز سازگار نباشد، چیزی که دکتر ظریف وزیر محترم خارجه نیز ظاهرا به آن حساسیت دارند.
موثرترین سنجه ارزیابی موفقیت در هر تفاهم و قرارداد بینالمللی محاسبه ارزش «دادهها» و ارزش «ستادهها» است، ارزش دادهها و ستادهها هم در روی کاغذ و متن قرارداد و هم در فضای عینی قابل محاسبه است.
دومین سنجه برای ارزشگذاری دستاورد لوزان بستگی به ماهیت و میزان انتظار ما از توافق دارد به تعبیر دیگر انتظار ما از مذاکره و تفاهم با 5+1 چه بوده است؟
اما مسئله دیگری که میتواند کل روند مذاکرات و تفاهم را تحت تاثیر قرار داده و ارزیابی ارزش دستاورد را مختل نموده و غیرقابل محاسبه نماید درجه قابلیت اعتماد طرف مقابل به ویژه آمریکاست، چرا که ضمانت اجرای هر قانون و قرارداد و تفاهمنامه در بعد ملی و بینالمللی قدرت است که متأسفانه در معادله جاری بین جمهوری اسلامی ایران و 5+1 چون حریف متوهم خود را ابرقدرت دنیا تلقی میکند و عنداللزوم نشان داده است که پایبند هیچ قاعده و قانون بینالمللی هم نبوده و حتی غالب سازمانهای بینالمللی و سازوکارهای آن را ابزاری برای پیشبرد منافع خود میداند.
بر همین اساس وقتی وزارت خارجه آمریکا بلافاصله بعد از انتشار خبر بیانیه مشترک لوزان، با صدور بیانیهای در عمل از برداشت و تفسیری پردهبرداری میکنند که با آنچه آقای ظریف و رئیسجمهور محترم نقل میکنند و بر همین مبنا انتظار برگزاری سرور ملی هم دارند زمین تا آسمان متفاوت است، آیا نباید نگران شده و دلشوره داشته باشیم؟
در بیانیه رسمی وزارت خارجه آمریکا در مقابل تمام امتیازات نقدی که از طرف ایران سخاوتمندانه داده شده است نهتنها از «لغو تحریمها» سخنی به میان نیامده حتی از تعلیق آن هم صحبت نشده و به جای آن از عبارت «تخفیف تحریمی» استفاده شده است و یا در بند دیگری از بیانیه صراحتا به حفظ «معماری تحریمها» تاکید شده است!
در این بیانیه به نکاتی اشاره شده است که مفهوم و مابهازای عملی آن، اساسا از بین بردن زیرساخت تکنولوژی هستهای ایران است.
به طور مثال در برخی بندهای بیانیه آوردهاند:
- ایران موافقت کرده است که به مدت دستکم 15 سال، ذخایر اورانیوم غنیشده خود را از مقدار 10000 کیلوگرم کنونی، به 300 کیلوگرم کاهش دهد.
- ایران تأسیسات خود در فردو را تبدیل میکند، به نحوی که دیگر برای غنیسازی اورانیوم به کار نرود!
- تقریبا دو سوم سانتریفیوژها و زیرساختهای فردو حذف خواهد شد. سانتریفیوژهای باقیمانده نیز اورانیوم غنی نخواهد کرد.
- ایران برای 10 سال، تنها در تأسیسات نطنز و با تنها 5060 سانتریفیوژ نسل اول (IR-1) اورانیوم غنیسازی میکند.
- بازرسها به زنجیره تأمین (supply chain) که پشتیبان برنامه هستهای ایران است، دسترسی خواهند داشت.
- سازوکارهای بازرسی و شفافیت جدید با نظارت دقیق بر اجزا و مواد هستهای ایران از انحراف این برنامه به سمت برنامهای مخفیانه جلوگیری خواهد کرد.
- ایران ملزم خواهد بود به آژانس دسترسیهای لازم برای تحقیق درباره تأسیسات مشکوک این کشور یا تحقیق درباره ادعاهای وجود تأسیسات غنیسازی پنهان، تأسیسات تبدیل (اورانیوم) تأسیسات تولید سانتریفیوژ یا تأسیسات تولید کیک زرد در هر نقطه از آن کشور را فراهم کند.
- هسته اصلی رآکتور که میتوانست مقادیر قابل توجه پلوتونیوم سطح تسلیحاتی تولید کند، نابود شده یا از کشور خارج میشود.
- ایران به صورت نامحدود، متعهد شده است که دست به بازفرآوری یا تحقیق و توسعه بازفرآوری بر سوخت هستهای مصرفشده، نزند.
- ذیل توافق، تحریمهای ایالات متحده مرتبط با مسئله تروریسم، نقض حقوق بشر و موشکهای بالستیک پابرجا خواهند بود.
و...
حال سؤال این است که وقتی آمریکا خود را ابرقدرت و ضامن اجرای مقررات بینالمللی میداند و از بیانیه مشترک خود با ایران نیز رسما همین تلقی را اعلام میکند، نباید در انگیزه و اقدامات احتمالیاش تردید نمائیم؟
فرض بفرمایید آمریکا از فردای امضای تفاهمنامه زیر تعهدات خود بزند (که بعید هم نیست) و به قول خودشان هیچ تخفیف تحریمی ندهند! آیا 9700 کیلوگرم از 10000 کیلوگرم ذخیره اورانیوم غنیشده ایران که اکسیده و خاکستر شده است، قابلیت برگشتپذیری دارد؟
- یا نصب و بازسازی و راهاندازی و تست مجدد قلب رآکتور اتمی تأسیسات اراک و یا سانتریفیوژهای از کار افتاده فردو چند سال زمان میبرد؟
- آیا واگذاری امتیاز بازرسی نامحدود از تمام هدفهای مدنظر حریف (هر زمان و به هر شکل) با منافع ملی، غرور ملی و امنیت ملی کشور ما ناسازگار نیست؟
آیا در این مدت حداقل 15 ساله که پیشرفت ایران دریکی از حیاتیترین و استراتژیکترین عرصههای تکنولوژی متوقف میشود، دیگر کشورها به ویژه رقبا دهها سال از ملت ما جلو نمیافتند؟
شکی نیست که غربیها به ویژه آمریکا کاملا اطمینان دارند که هدف جمهوری اسلامی ایران از سرمایهگذاری در عرصه تکنولوژی هستهای دستیابی به سلاحهستهای نیست، بنابراین آنها با هر تلاشی که به افزایش قدرت و توسعه و پیشرفت و اقتدار ایران منتهی شود مخالف بوده و مخالفت خواهند کرد، بنابراین کسانی که ولو از سر حسن نیت اعتقاد دارند که فروکش کردن چالش هستهای بین ایران و غرب موجب مهیا شدن فضای تحرک اقتصادی و افزایش رفاه اقتصادی مردم و تقویت اقتصاد ملی و به تبع آن توانمندی دولت در پاسخگویی به مطالبات اقتصادی و رفاهی مردم خواهد شد با عرض پوزش باید بگوییم دچار اشتباه استراتژیک هستند، چرا که هدف غرب از ایجاد چالش هستهای، مقابله با عنصر اقتدار جمهوری اسلامی ایران است و البته بدیهی است که پیوستن به جمع کشورهای دارنده تکنولوژی هستهای سطح اقتصاد کشور را چندین پله ارتقا میداد و صدالبته بارزترین هدف غرب از مقابله با هستهای شدن ایران مقابله با اقتدار اقتصادی ما نیز است.
آنهایی که برای نگارش یک تفاهم نیمبند با 5+1 در پوست خود نمیگنجند و آن را بزرگترین توافق قرن درعالم تلقی میکنند لابد به مولفههای درونزای توسعه اقتصادی و اقتصاد مقاومتی از اساس اعتقاد ندارند و شاید آن را دستنیافتنی میدانند. تصوری که با واقعیت سازگار نیست، اتفاقا اگر دولت محترم به دنبال یک توافق و همکاری برد-برد با غرب است اصولا باید با دست پر درعرصه مذاکره حاضر شود توجه به مولفههای درونزای توسعه اقتصادی مهمترین عامل و ضمانتکننده موفقیت در مذاکرات است چون وقتی حریف احساس کند که چارهای جز مذاکره و توافق ندارید بدیهی است که حداکثر امتیاز را خواهد گرفت و تمام شرایط خودش را تحمیل خواهد کرد.
برای تیمی که به نمایندگی از یک ملت سر میز مذاکره مینشیند مطالبه عمومی و ملی حقوق قانونی و عادلانه در همه عرصهها، از جمله عرصه هستهای و فشار عمومی برای امتیاز ندادن به حریف، موثرترین برگه برنده است و بدیهی است که منحرف کردن مسیر مطالبه عمومی و فشارآوردن به منتقدین و تحقیر و توهین به آنها یک خبط استراتژیک است چون کسی که مذاکره میکند میتواند مطالبه عمومی را به عنوان اولین عامل فشار به عنوان برگ برنده برای حریف فاکتور کند. بنابراین از این منظر راهاندازی کارناوال استقبال از وزیر محترم خارجه به هیچوجه با اصول کار دیپلماسی سازگار نیست و حتی آفتها و هزینههای قابلتوجهی نیز به دنبال دارد، کما اینکه یک تیم فوتبال نباید از طرفداران و تماشاگران خود انتظار داشته باشد که تیم را به خاطر گلخوردن و پنالتیدادن تشویق کنند!
البته برخی از رفتارهای غیردیپلماتیک و تحرکات رسانهای برای بزرگنمایی عملکرد دولت محترم در مذاکرات هستهای و فتحالفتوح تبلیغکردن آن از منظر رقابتهای جناحی داخلی، به ویژه با نگاه به انتخابات مجلس شورای اسلامی که امسال در پیش داریم برای جناح دولتی قابل توجیه است، اما قطعا خود آقای ظریف هم واقف هستند که این رفتارهای هیجانی و احساسی به روند مذاکرات آسیب میزند و مغایر منافع ملی است و اصولا دولت محترم نباید از هول حلیم به دیگ بیفتد./907/د101/ح
منبع: کیهان