چگونه میتوان از تجربه موفق امام خمینی استفاده کرد؟
به خبرگزاری رسا، روزنامه الکترونیکی عربستانی "ایلاف" که از لندن بروزرسانی میشود، در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در یادداشتی با نام "بازگشت (امام) خمینی و تشکیل اولین جمهوری اسلامی" به انقلاب اسلامی ایران و اثرات آن در منطقه و جهان پرداخت.
"سامی البحیری" نویسنده ایلاف، اعتقاد دارد که اولویتهایی را که سکولارها و دولتهای وابسته به غرب و شرق از تأمین آن عاجز بودند، انقلاب اسلامی ایران توانست برای مردم خود تأمین کند و در آخر همه را برای الگوگیری از نوع عملکرد رهبران انقلاب اسلامی ایران دعوت میکند.
نویسنده در این یادداشت مینویسد: در اول فوریه 1979 دنیا شاهد پایین آمدن امام خمینی از هواپیمای ایرفرانس در فرودگاه تهران، پس از 14 سال تبعید بود و من معتقدم که پیروزی [آیت الله] خمینی و آمدن وی به تهران پس از فرار شاه به مصر، ایران و تمام جهان اسلام را به دوران جنگ بین غرب و عالم اسلامی برد.
پس از پایان عصر استعمار اروپایی در دهه 50 و 60 قرن گذشته، قدرت به دست حاکمانی افتاد که ملیگرا بودند که بارزترین آنها جمال عبدالناصر در مصر بود و بیشتر این حکام سکولار بودند، به معنای جدایی دین از سیاست و بیشتر آنها نیز به سمت شوروی و چپ گرایش پیدا کردند و در مقابل ضربهای به غرب بودند. آنها فرصت خوبی برای ساخت کشورشان داشتند، اما به جای آن، در ساخت بنای جدید، به شکست خوردند.
این حکام، خود و کشور خود را در جنگها و درگیریهای داخلی و خارجی غوطه ور ساختند و به جای تمرکز بر پیشرفت و آبادانی در وهمیات خود باقی ماندند و این چنین شد که مردم باور خود را به ملیگرایی و وطن پرستی و سکولاریسم و سوسیالیسم از دست دادند و به تنها پدیده باقی مانده یعنی «دین» روی آوردند.
در ایران، شاه به سرعت به سمت غرب متمایل شد، اما بنیادهای غربی همچون دموکراسی، آزادی و برابری را فراموش کرد و اینگونه شد که زندانها مملوء از مخالفان حکومت بود و فساد و فقر و نابرابری بین غنی و فقیر افزایش یافت و اینگونه بود که فقرا به سمت روحانیون سوق پیدا کردند، کسانی که این جای خالی را با دین پر میکردند و به فقرا وعده عدالت و برابری میدادند.
حال تفاوت جمال عبدالناصر و شاه ایران در این بود که عبدالناصر به صورت غیر قابل توجیهی با غرب دشمنی میکرد و شاه به صورت افراط گونه خود را در آغوش غرب انداخته بود و در این اثنا، روحانیون دینی بودند که جای خالی عبدالناصر و شاه ایران را پر کردند، در مصر «شیخ الشعراوی» ظهور کرد و محبوبیت بسیار بالایی در بین مردم این کشور داشت و در ایران نیز مردم [آیت الله] خمینی را به حکومت رساندند.
وی ادامه میدهد، تشکیل اولین جمهوری اسلامی در عصر جدید، آن هم در مهمترین کشور خاورمیانه و جهان اسلام، به دلایل زیر یک اتفاق بزرگ است.
1- برای اولین بار اسلام سیاسی خود را نشان داد و همگان دیدند که چگونه اسلام سیاسی، توانست به یکی از سرسختترین نظامهای سیاسی غالب آید و چگونه توانست قویترین ارتش منطقه را تحت امر خود در آورد و این اتفاقات باعث شد تا جمعیتهای اسلامی در مصر، پاکستان و شمال آفریقا به امکان تکرار این فرایند در کشورهای خود بیاندیشند.
2- پیروزی اسلام سیاسی در ایران، ترس و خوف حاکمان خلیج [فارس] را از این که این اتفاق در کشورهای آنها نیز بیفتد برانگیخت و به جای اینکه اقدام به اصلاحات داخلی کنند، گروههای تندروی داخلی را حمایت کرده و گسترش دادند.
3- تفکرات لیبرالی و سکولاری و همچنین گروههای چپگرایانه، به انزوا کشیده شده و در صدد دفاع از خود برآمدند، البته بسیاری نیز روش منافقانه را در پیش گرفتند و خود را در قطار اسلام سیاسی جا دادند، چرا که سود را فعلا در این امر میدیدند.
دشمنی بین غرب و اسلام به طور کلی و بین آمریکا و ایران به طور خاص افزایش یافت و [امام] خمینی به آمریکا لقب شیطان بزرگ را داد و در مقابل جرج بوش نیز ایران را جزء محور شرارت توصیف کرد.
این نویسنده در انتها میپرسد:
چگونه میتوانیم از تجریه موفق [آیت الله] خمینی در مقابله با تندروی و تروریسم استفاده کنیم؟ چگونه میشود که سکولارهای عرب و مسلمانان را آموزش دهیم که در دل مردم خود به خصوص طبقات فقیر نفوذ کنند، همان کاری که روحانیون ایرانی انجام دادند و چگونه توانستند خدمات دینی، اجتماعی و آموزشی به آنها بدهند، کاری که سکولارها نمیتوانند آن را انجام دهند، به جز اینکه مدام در گفتوگوهای تلویزیونی حاضر شوند یا در فیسبوک و تویتر شکایت کنند، اما از ارتباط با مردم خود عاجز هستند./1321/د102/ک