توافق هسته ای، سنگری دیگر برای مبارزه
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، در حالی که زمزمه ها و آوازهای مختلفی درباره توافق یا عدم توافق نشست ژنو به گوش می رسید و گاه نجواهای در گوشی بعضی از کشورهای عضو نشست 5+1 با اسرائیل پیام عدم توافق را برای جهان مصادره می کرد، اما پس از شش دوره نشست، این مذاکرات به نتیجه مورد قبول نزیک شد و تفاهمنامه صلح به امضا رسید که مفاد این تفاهمنامه به رسمیت شناختن برنامه غنی سازی ایران است. ایران نیز همچنان بر این موضوع پا فشاری و اصرار دارد که هیچ برنامه ای برای ساخت بمب اتمی نداشته و ندارد و این در حالی است که مغلطه های آمریکایی نشان از تفاهمنامه ای صوری دارد که ایران همه برنامه های تلاش برای ساخت بمب اتمی را متوقف کرده است. این به معنای پیروزی اعضای ژنو است و این موضوع در حالی از سوی اوباما مطرح می شود که همه گزارش های بازرسان بین المللی از فعالیت های هسته ای در ایران مطلبی غیر از این را بازگو می کند و آنان به این نکته اعتراف دارند که همه فعالیت های هسته ای ایران صلح آمیز است.
الگوریتم مهندسی مثبت مذاکرات هسته ای ژنو
مذاکرات هسته ای در ژنو با حمایت های رهبر معظم انقلاب و ملت ایران به نیمه راه رسید و همه تلاش های دشمنان برای جلوه دادن جنگ ستیزی ایران با شکست مواجه شد و این توافق در حالی صورت گرفت که تیم مذاکره کننده ایرانی حتی یک قدم از خط قرمزهایشان کوتاه نیامدند و عقب نشینی نکردند. ولی با درایت و سیاستی هوشمندانه، توافقنامه ای تاریخی در برگ حماسه آفرینی های دولت و ملت ایران رقم خورد و همه آنانی که در این مذاکرات به دنبال سنگ اندازی و غیر شفاف نشان دادن موضع ایران بودند، بازنده این میدان سیاسی شدند.
شکست پروژه ایران هراسی به جای اسرائیل هراسی
در شرایطی که مشکلات بسیاری در خاورمیانه از مصر تا سوریه و فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و... وجود دارد، در واقع نقشه و توطئه ترسیمی بازی گردانان این وقایع بر آن بودند که مذاکرات هسته ای ژنو به نتیجه و سرانجام واقعی نرسد تا بتوانند باز هم تسلسل باطل را ادامه دهند و با کشورهای دیگر بازی سیاسی راه بیندازند. بدین ترتیب همه چشم ها متوجه ایران باشد تا چشم حقیقت بین ملت ها به روی رنج ها و ظلم های کشورهای منطقه بسته شود و آمریکا و اسرائیل بتوانند در پشت پرده این بازی هسته ای به جنایت های خود ادامه دهند.
محدودسازی تحریم ها/آغاز حماسه اقتصادی
گر چه نشست ژنو در واقع مهمترین و به روزترین مسئله مردم ایران و جهان شده بود و بسیاری از فعالیت های اقتصادی معطل نتایج این نشست شده بود، اما باز هم نمی توان اینگونه بیان کرد که همه مشکلات و نابسامانی های اقتصادی در حال حاضر ناشی از تحریم ها است؛ چرا که با توجه به منابع درونی، می توان باز هم چرخه اقتصاد را گرداند. اما با برداشتن تحریم ها و بازگشت برخی منابع مالی ایران در کشورهای دیگر، در واقع پرانتز بهانه برای بهانه جویان و سکون فعالیت های اقتصادی برداشته شد و از امروز باید شاهد تلاش های رو به جلو و حتی عقب ماندگی های ناشی از تحریم باشیم که این امر نیازمند همتی مردانه و تلاشی مجاهدانه از سوی همه مسؤلین با همکاری ملت و در سایه رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به وقوع می پیوندد.
بازخوانی باشکوه ترین نرمش تاریخ
امام مجتبی علیهالسلام از جنگ و پیکار و بذل جان خویش در راه خدا دریغ نمیورزید. او کانون شجاعت و ستم ستیزی بود؛ ولی افکار عمومی جامعه، پذیرای روحیه بلند او نبود. او از حق خود گذشت تا مبادا در آن دوره حساس زمانی، گزندی به اسلام و جامعه مسلمانان وارد شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همواره امام حسن و برادرش حسین علیهماالسلام را به عنوان امام معرفی کرده بود و همگان از پیش میدانستند که امام حسن علیهالسلام پیشوای آنها خواهد بود. پیامبر پیوسته میفرمود: حسن و حسین هر دو امام هستند؛ چه بجنگند و چه صلح کنند. علی علیهالسلام نیز در روزهای واپیسن زندگانی اش، همه بزرگان را گرد آورد و جانشینی فرزندش را اعلام کرد و فرمود:
پس از شهادت علی علیهالسلام، امام سخنرانی پرشوری ایراد کرد. مردم در حالی که میگریستند، به سخنانش گوش میدادند. او در خطبه خود فرمود:
ای مردم! بی گمان، ما گروه پیروز خداییم. خویشان نزدیک و خانواده پیامبر اوییم. ما یکی از آن دو امانت گران سنگ رسول خدا نزد امت هستیم. ما به همراه قرآن، یعنی کتابی که همه چیز در آن هست و هیچ زشتی و نادرستی در آن راه ندارد، هستیم. در تفسیر قرآن باید از ما کمک خواست؛ زیرا در برداشت از آن به حدس و گمان شخصی روی نمیآوریم؛ بلکه ما حقایق را آن گونه که هست میدانیم. از ما فرمانبرداری داشته باشید که اطاعت ما واجب و با اطاعت خدا و رسول هم سنگ و برابر است. خدا فرموده: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا و رسول او پیروی کنید و اگر در مسألهای اختلاف کردید، آن را به خدا و رسولش باز گردانید و نیز فرموده است: و اگر آن را به رسول و سرپرستان خود باز گردانید، حتما کسانی که در پی فهم و درک اند، آن را در خواهند یافت.» مردم آگاه باشید و به زمزمههای شیطان گوش ندهید. او دشمن آشکار شماست. اگر گوش دادید، مانند دوستان او خواهید بود که به آنها میگفت: امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نیست و من پشتیبانتان هستم، ولی آن لحظه که هر گروهی از شما بر دیگری پشت کند، قرآن میفرماید: من از شما بیزارم. من چیزی را میبینم که شما نمیبینید. به زودی عذاب خواهید دید. بدانید که دیگر در آن روز، ایمان آوردن آنان که پیش از آن ایمان نیاورده بودند، سودی نخواهد بخشید.
وقتی معاویه از ماجرای بیعت آگاهی یافت، برای این که تلاش هایش در به دست گرفتن قدرت، هدر نرود، خیلی زود وارد عمل شد. از این رو، مشاوران سیاسی خود مانند عمروعاص و قیس بن اشعث را حاضر کرد تا برای سست کردن پایه های خلافت امام حسن علیه السلام تصمیم بگیرند؛ خلافتی که حتی یک هفته از روی کار آمدن آن نمی گذشت. آن ها به این نتیجه رسیدند که اگر خلافت امام را از میان نبرند، همواره در نگرانی و ناامیدی خواهند بود. معاویه همواره یک خط مشی سیاسی را پی می گرفت. خط مشی سیاسی معاویه همیشه پیرو این سه اصل فریبکارانه بود: تطمیع، تهدید و شکنجه.
او در راستای سیاست های فریبکارانه خود به تناسب از هر سه روش سود می جست. نخست فرد مقابل را با وعده های توخالی(و یا گاه واقعی) به طمع وا می داشت. اگر نتیجه نمی داد، با استفاده از قدرت و نفوذش او را از عاقبت کارش می ترسانید و اگر باز هم نتیجه ای نمیگرفت، با زور شکنجه او را از سر راه خود کنار می زد. نکته مهم در این جا این است که بیش تر کسانی که دستخوش این سیاست بازی قرار می گرفتند، در همان مرحله اول فریفته معاویه می شدند. شاید به جرأت بتوان گفت که او تمامی سیاست هایش را با بهره گیری از همان روش اول به انجام رسانید و بدون نیاز به زور و شیوه های دیگر، سیاست های شیطانی اش را به کرسی می نشاند. مهمترین موفقیت های معاویه را در اجرای سیاست هایش می توان این چنین برشمرد: شکست لشکر امام حسن علیه السلام، فریب یاران نزدیک امام، شهادت امام، بیعت گرفتن برای حکومت پسرش یزید و... .
او برای پیش برد سیاست تطمیع خود، باید فضایی مناسب دست و پا میکرد تا بتواند به راحتی مهره های مورد نظر را خریداری کرده و به سوی خود بکشاند. او باید امام را فردی ناکار آمد در خلافت، سست اراده و صلح جو یا رفاه طلب معرفی میکرد تا بتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد. از همین رو، هجوم تبلیغاتی گسترده ای را علیه ایشان آغاز کرد. او افرادی را نزد مردم عراق می فرستاد تا با اغتشاش و شایعه پراکنی، افکار عمومی را مشوش ساخته و زمینه های آشوب را آماده سازند. البته این شیوه، راهکار دیرین او بود. او در زمان خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز از این سیاست بسیار بهره برده بود و بسیاری از واقعیت ها را دیگر گونه جلوه داده بود. به گونه ای که ده ها سال پس از او، هنوز آثار آن تبلیغات زهرآگینش به چشم می خورد.
نوشته اند روزی که سفّاح ـسرسلسله خلفای عباسی ـ به قدرت رسید و شام را فتح کرد. گروهی از مردم شام نزد او آمدند و پیوسته سوگند یاد کردند که تا آن روز خویشان و خاندانی برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جز بنی امیه نمی شناخته اند که وارث پیامبر باشند. به همین دلیل از آنان پیروی میکرده اند. یا وقتی از یکی از بزرگان شام که همواره علی علیه السلام را بر بالای منبرها لعن می کرد، پرسیدند: آیا تو اصلاً علی را می شناسی؟ در پاسخ گفت: فکر می کنم او یکی از دزدان و راهزنان باشد!
و یا در جنگ صفین، هاشم مرقال که یکی از یاران علی است، مردی شامی را می بیند که شمشیر می زند و پیوسته علی علیهالسلام را دشنام می دهد. هاشم از او می پرسد: ای مرد این چه کاری است که می کنی؟ فردای قیامت در محضر خداوند درباره دشنام به سرور دوستان خدا و بهترین جانشین رسول خدا چه خواهی گفت؟ مرد شامی می گوید: در پیشگاه خداوند بزرگ خواهم گفت که من با مردی جنگیده ام که فرمانروا و رهبرشان بی نماز است و خود نیز این فریضه را به جای نمی آورند، ولی همین مردم شام کسانی بودند که در روز چهارشنبه نماز جمعه را به معاویه اقتدا کردند و سپس برای جنگ به سوی صفین آمدند!
اینها نمونه هایی از تبلیغات زهرآگین است که معاویه در دوران حکومت خود بر شام انجام داده بود. اینک در دوران خلافت امام حسن علیه السلام نیز زمان آن بود تا سیاست های بازسازی شده ای از آن حربه های تبلیغاتی را دوباره به کار گیرد.
نامهنگاریهای دو جانبه
با دستگیری جاسوسان معاویه که مأموریت شایعه پراکنی و آشوب گری در بافت عمومی جامعه اسلامی را داشتند، امام حسن علیهالسلام برای معاویه نامه ای فرستاد تا او را از شکست نقشه های پلیدش آگاه سازد. امام نوشت:
اینکه من به تو نامه نگاشته ام، تنها به سبب این بود که میان خود و خدایم عذری داشته باشم. این را بدان که اگر از مخالفت با من دست برداری، بهره معنوی بزرگی خواهی برد و مصلحت مسلمانان رعایت خواهد شد. از این رو، به تو پیشنهاد می کنم که بیش از این بر باطل پا فشاری نکن و از آن دست بردار و مانند دیگر مردم که با من بیعت کرده اند، تو نیز بیعت کن؛ زیرا تو خود می دانی که من به امر خلافت شایسته تر از تو هستم. از خدا بترس و ستم کاری را رها کن و خون مسلمانان را بدین وسیله پاس بدار. راه مسالمت آمیز پیش گیر و سر تسلیم فرود آر و درباره خلافت با کسی که شایسته آن و از تو سزاوارتر است، ستیزه مجوی تا خدا آتش جنگ و اختلاف را فرو نشاند. اگر هم در خودسری و جنگ طلبی خود سر سازش نداری، ناچار با مسلمانان و لشکر انبوه به سوی تو خواهم آمد و با تو پیکار خواهم کرد تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین داوران است.
معاویه نیز برای امام نامه ای فرستاد و در آن انگیزه های جنگ طلبانه خود را بیش تر بروز داد. معاویه در این نامه نوشت: خدای بی همتا را می ستایم که دشمن شما و کشندگان خلیفه(عثمان) است؛ همان پروردگاری که با عنایت خویش، مردی از بندگان خود را برانگیخت تا علی بن ابی طالب را غافل گیر کرده و بکشد و یاران او پراکنده گردند که از طرف سرکردگانشان نامه هایی به دستم رسیده است که از من برای خود و قبیله شان امان خواسته اند. به همین جهت، به محض دریافت نامه من، با لشکرت و هر چه برای جنگ با من آماده کرده ای، آماده جنگ باش که انتقام خون خود را گرفتید و به آرزویتان رسیدید. ولی از آنجا که امامان معصوم هرگز آغازگر جنگ نبودهاند، امام مجتبی علیه السلام نیز در صدد خیرخواهی بیش تر برآمده و برای جلوگیری از کشتار مسلمانان و اتمام حجت، نامه ای به معاویه فرستاد و پس از ستایش الهی، او را سفارش کرد و نوشت: ای معاویه! به راستی جای شگفتی است که تو به چنین کاری دست زدهای که به هیچ گونه شایستگی آن را نداری؛ نه به فضیلتی در دین معروف هستی و نه در اسلام پیشینه ای درخشان داری. تو فرزند کسانی هستی که در جنگ احزاب با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دشمنی برخاستند. تو پسر پلیدترین فرد قریش نسبت به پیامبر هستی. بدان که خدا تو را ناامید خواهد کرد و به زودی به سویش باز می گردی. آن گاه خواهی دانست که فرجام نیکوی آن سرا از آن که خواهد بود. به خدا سوگند، به زودی با پروردگارت دیدار می کنی و به سزای کردار زشت خود دچار خواهی شد و خداوند هیچ گاه به بندگانش ستم نخواهد کرد. پس از در گذشت پدرم علی علیهالسلام، مسلمانان امر خلافت را پس از او به من واگذار کردند و من از خدا میخواهم که در این دنیای زود گذر چیزی را که سبب کاستی نعمت های آخرتش گردد به ما ندهد و از آن چه بر ما عنایت کرده، نکاهد. تو پنهانی افرادی را به کوفه و بصره فرستادی تا برای تو جاسوسی کنند. گویا خواستار جنگ هستی. تردیدی نیست که جنگ واقع خواهد شد. پس منتظر جنگ باش که اگر خدا بخواهد، درخواهد گرفت. به من خبر رسیده است که تو از مرگ بزرگ مردی(علی علیهالسلام) خشنود شدهای؛ در حالی که هیچ عاقل و اندیشمندی از آن خشنود نیست و... در نامه امام حسن علیه السلام انگیزه ای جز خیرخواهی و اتمام حجت به چشم نمی خورد. برای اینکه معاویه رویه خود را تغییر دهد و راه درست در پیش گیرد، لازم بود تا امام همه مطالب را به روشنی بیان می داشت. معاویه با بی شرمی، پاسخ نامه امام را این گونه داد: سیاست مداری و تجربه من در خلافت بیش تر است. این تویی که باید از من پیروی کنی. پس به فرمان من در آی تا من هم خلافت را پس از خود به تو واگذار کنم. از این گذشته، هر چه در خزانه عراق یافت میشود را به تو می دهم. آن ها را بردار و به هر جا که میخواهی برو. اجازه نخواهم داد که کسی بر تو حکومت کند و کارها نیز بدون دستور تو اجرا نخواهد شد. البته کارهایی که منظور در آن، اطاعت خدا باشد، برابر خواست شما انجام می گیرد. اهداف و انگیزه های امام حسن علیه السلام از پذیرش صلح فزون بر عواملی که سبب تحمیل صلح به امام بر شمرده شد، میتوان به این جریان از نگاه امام مجتبی علیه السلام نیز نگریست. امام حسن علیه السلام با در نظر گرفتن موارد زیر دست به صلح زدند: خطر تهاجم خارجی: حمله رومیان خطر جدی و بزرگی بود که همواره سرزمین مسلمانان را تهدید می کرد. آن ها از آغاز ظهور اسلام ضربه های مهلکی از مسلمانان خورده بودند و همواره در پی فرصتی مناسب می گشتند تا تهاجمی تلافی جویانه را آغاز کنند. با انتشار خبر بروز فتنه های داخلی در کشور اسلامی، آن ها به سرعت واکنش نشان دادند و برای عملی کردن آرمان سلطه گرانه خود، لشکرکشی کردند؛ ولی صلح امام سبب دفع این خطر بزرگ گردید. زیرا هدف اصلی امام حفظ نظام اسلامی در سطح کلان بود؛ نه استحکام خلافت خود. رعایت مصلحت عمومی: سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پیشوایان دین، این بود که هیچ گاه آغازگر جنگ نبودند و تا حمله ای صورت نمی گرفت، دست به شمشیر نمی بردند. بر این اساس، همواره حجت را تمام می کردند و تا جایی که امکان داشت می کوشیدند که با نصیحت و خیرخواهی از خونریزی جلوگیری کنند و در صورت ناامیدی از حق گرایی دشمن، به جنگ دست می زدند. امام برای خنثی کردن توطئه های معاویه که هر روز خطرناک تر می شد، کنار رفت تا او از اسلام ستیزی دست بردارد. خون مسلمانان بی گناه برای او بیش تر از خلافت بر آن ها ارزش داشت. از این رو، به صلح تن در داد. خود بارها می فرمود: من جنگ را(تنها) به خاطر رضایت خدا و حفظ خون مسلمانان رها کردم. /934/703/ر منبع: کتاب آفتاب حُسن - ابوالفضل هادىمنش