خاطرات محسن رفیق دوست مکتوب شد
به گزارش خبرگزاری سا به نقل از سازمان تبلیغات اسلامی، همواره بر نقش مؤثر تاریخخوانی بر تاریخسازی تأکید میگردد و اهمیت خاطرات شفاهی و تاریخی همواره جزء رسالتهایی بوده است که میبایست به آیندگان منتقل شود، برای نیل به همین مقصود کتاب «برای تاریخ میگویم» (خاطرات محسن رفیق دوست) به کوشش سعید علامیان از سوی سوره مهر حوزه هنری منتشر شده است.
این کتاب جزء 33 کتاب از مجموعه کتابهای دفتر ادبیات انقلاب سوره مهر حوزه هنری میباشد، و سعی دارد تا خاطرات محسن رفیق دوست را در بازه زمانی بین 12 بهمن 1357 تا سال 1368 مورد بررسی قرار دهد.
کتاب «برای تاریخ میگویم» که حاصل بیش از 45 ساعت مصاحبه مؤلف با رفیق دوست میباشد به شیوه پرسش و پاسخ تألیف گردیده است و سیر خاطرات و حوادث را مدار توالی زمان به پیش میبرد.
محسن رفیق دوست در خانوادهای مذهبی ـ سنتی در جنوب شهر تهران به دنیا آمد؛ ده ساله بود که با فداییان اسلام آشنا و در یازده سالگی همراه با جمعی از فداییان اسلام در مسجد لرزاده دستگیر شد؛ وقتی افسر کلانتری او را در جمع تجمع کنندگان ضدشاه میبیند و با تعجب علت دستگیریاش را جویا میشود، مأمور دستگیر کننده میگوید: «این پسر خیلی شلوغ میکرد!» از همان روزگار است که این پسر شلوغ وارد مبارزه با رژیم شاهنشاهی شد و در سال دوم دبیرستان مهر اخراج بر پرونده او خورد، علت اخراج فعالیت سیاسی بود.
علاقه به مسائل سیاسی، پای او را به جبههی ملی باز کرد و به شاخهی جوانان جبههی ملی پیوست، اما این جبهه خواسته این جوان فعال مذهبی را برآورده نکرد؛ زیرا در این جبهه، از اسلام و مسلمانی حرفی به میان نمیآمد. مقصد بعدی او نهضت آزادی بودًًٌٍَُُِ؛ جایی که مبارزان متدین و نمازخوان را در خود جذب کرده بود.
محسن رفیق دوست طی سالهای 1341 و 1342 و اوج گیری مبارزات امام خمینی و قضایای فیضیه، در فروردین 1342 و 15 خرداد 1342 حضوری فعال و مؤثر داشت؛ پس از تبعید امام در 13 آبان 1343، فعالیت رفیق دوست به سمت شاخهی نظامی هیئتهای مؤتلفه سوق پیدا کرد؛ او در این مقطع با شهید سیدعلی اندرزگو ارتباط تنگاتنگی داشت؛ او و اندرزگو سپس به سازمان مجاهدین خلق پیوستند که به سبب آشناییشان با سعید محسن در جلسات سخنرانی آیت الله طالقانی بود؛ رفیق دوست و اندرزگو وظیفهی تأمین اسلحه و مهمات سازمان را به عهده داشتند که تا زمان تغییر ایدئولوژی و مارکسیست شدن برخی از کادر اصلی سازمان در سال 1354 ادامه یافت.
فعالیت حاج محسن در شاخه نظامی، او را از ارتباط و رساندن وجوهات به امام در تبعید و همچنین شرکت و برپایی جلسات مذهبی غافل نمیکرد؛ رفیق دوست سرانجام در سال 1355 راهی زندان شد. او در سال 1357، پس از آزاد شدن از زندان، در تدارک تجمعات و راهپیمائیهای بزرگ نقش مؤثری را ایفا کرد؛ در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، مدرسهی رفاه به کانون انقلاب مبدل شد که محسن رفیق دوست از اعضای اصلی آن بود؛ کانونی که مراسم تاریخی استقبال از امام خمینی و دههی فجر انقلاب اسلامی در آنجا رقم خورد.
کتاب «برای تاریخ میگویم» به شیوه پرسش و پاسخ تألیف گردیده و به همین علت نمیتوان برای آن فصولی جداگانه در نظر گرفت اما عمده بحثهایی که در قالب همان پرسش و پاسخها بدان پرداخته شده است به قرار ذیل میباشد:
چگونگی مراسم استقبال از امام در 12 بهمن 1357 و ذکر خاطرات از سوی رفیق دوست از آن لحظات، تشکیل سپاه، علل و ضرورت آن.
چگونگی تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان، دوران 8 سال جنگ تحمیلی، تنشها، آسیبها، شیوهی مبارزات، تشریح عملیاتهایی چون والفجر 8، بیت المقدس و ... و تأکید بر نقش نخبگان زمان جنگ و نام بردن از افرادی چون شهید حسن باقری، شهید مهدی زین الدین، شهید همت و ...
توضیح پیرامون برگزاری اولین انتخابات در ایران و چرایی نصب و عزل بنی صدر، رفیق دوست در این باره میگوید: «علت اصلی آنکه بنی صدر از سوی مردم انتخاب میشود آن است که قول و حرفهای مردم پسند میزد و مردم احساس میکردند امام طرفدار بنی صدر است؛ همیشه این را گفتهام که یکی از احمقترین مخلوقات خدا بنی صدر بود. بنی صدر با آن اقبالی که به او شده بود و آن لطفی که امام به او کرد یک ماه نشد که همه را پشیمان کرد؛ بعد رفتند خدمت امام؛ حضرت امام هم دریافته بود که او به درد نمیخورد؛ یک سال و چند ماه ایشان را تحمل کردند؛ پیوند بنی صدر با مجاهدین خلق بلافاصله مشخص شد؛ ولی کلاهی بود که سر ملت رفته بود. حتی یک بار من از امام سؤال کردم و گفتم آقا! شما آقای بهشتی و هاشمی و خامنهای را خیلی خوب میشناسید؛ اینکه در مقابل آنها از آقای بنی صدر دفاع میکنید، برای من سنگین است؛ امام حرف مرا قطع کردند و فرمودند: من به بنی صدر رأی ندادم و از او دفاع نمیکنم؛ برای من بنی صدر مهم نیست؛ برای من یازده میلیون انسانی مهم هستند که به بنی صدر رأی دادند.»
دیگر مواردی که در این کتاب بدان پرداخته شده است عبارتند از: ماجراهای مربوط به 14 تیر ماه 61 و اسیر شدن احمد متوسلیان و تیم همراه او در بیروت، چگونگی برخورد با زندانیان سیاسی و بازماندهی دوران پهلوی، استراتژی سپاه در لبنان، سوریه، لیبی و ...، دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری، نخست وزیری موسوی و خاطراتی از هاشمی رفسنجانی.
وی در خصوص دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری میگوید: «زمانی که دور اول ریاست جمهوری آیت الله خامنهای تمام شد، فرمودند که برای دور دوم کاندیدا نمیشوند. وقتی اصرار کردند و پرسیدند که چرا؟ گفتند: به شرطی نامزد میشوم که نخست وزیر را خودم انتخاب کنم و آقای موسوی را هم انتخاب نمیکنم؛ ایشان رفتند خدمت امام و عرض کردند آقا اگر من در انتخاب نخست وزیر آزادم، نامزد بشوم وگرنه من کاندیدا نمیشوم؛ امام فرمودند که شما آزادید. و ایشان با رأی بالایی انتخاب شدند. آقای محسن رضایی از جبهه آمد و خدمت امام گفت: اگر نخست وزیر تغییر کند، در جبههها مشکلی پیش میآید؛ امام که آن وقت جنگ برایشان در اولویت بود، نظرشان تغییر کرد و به آیت الله خامنهای پیغام دادند که شما آقای موسوی را معرفی کنید؛ امام فرمودند مصلحت این است، ولی من حکم نمیکنم. به این ترتیب آقای موسوی را معرفی کردند به مجلس؛ بالاخره نظر امام این بود که ایشان معرفی بشود و آقا هم قبول کردند؛ ولی هیچ جا نداریم که امام به مجلس فرموده باشند که حتما به ایشان رأی بدهید. لذا پیشنهاد این بود که آقای موسوی باشد، ولی پیشنهاد این نبود که مجلس دربست به ایشان رأی بدهد؛آن موقع از این مسئله سوءاستفادههایی شد و بحث موسوی و ارشادی مطرح گردید. اما در نهایت امام طوری قضیه را حل کردند و جو خوابید. داستان این طور بود. امام هیچ وقت مجلس را از مجلسیت خودش خارج نمیکردند.»
رفیق دوست در ادامه کتاب به دلایل عزل آقای منتظری به عنوان جانشین پس از امام و سپس شرح ماجرای رحلت امام(ره) و اتفاقات و حوادث آن روز میپردازد. بخشهای نهایی کتاب نیز به واکاوی و ریشه یابی حوادث منطقه چون مصر، لیبی و سوریه و تأثیرات انقلاب اسلامی ایران در این کشورها اختصاص دارد.
گفتنی است کتاب برای تاریخ میگویم (خاطرات محسن رفیق دوست) به کوشش سعید علامیان در نخستین چاپ در 1392 خود با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 19900 تومان از سوی سوره مهر منتشر گردیده است./998/د102/ق