۲۰ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۸
کد خبر: ۱۶۱۰۸۸
به مناسبت سالروز شهادت سید مرتضی آوینی؛

ویژه‌نامه «بگو آن سوی قصه هستی چیست» در فضای مجازی منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه‌نامه «بگو آن سوی قصه هستی چیست» به مناسبت سالروز شهادت سید مرتضی آوینی در فضای مجازی منتشر شد.
شهيد آويني
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه‌نامه «بگو آن سوی قصه هستی چیست» شامل زندگی‌نامه، نقد فیلم، اشعار و متون ادبی، شهادت‌نامه، هنر ولایی، صدای سخن عشق، مجموعه مقالات، گزیده موضوعی مقالات، کلیپ‌ها و نماهنگ‌ها، آلبوم تصاویر و حرف دلی با سید در پایگاه اینترنتی شهید آوینی منتشر شد.
مختصری از زندگی‌نامه، سخنان امام خامنه‌ای، سه گفتار از سید مرتضی، آوینی در کلام همسرش، می‌خواستند آقا مرتضی را خانه‌نشین کنند، شهیدآوینی و خانواده، مرتضی به روایت خودش، کتاب‌شناسی سید شهیدان اهل قلم و مرتضی را تا زنده بود نمی‌شناختم از موضوعات مطرح‌شده در بخش زندگی‌نامه شهید آوینی است.
زندگی‌نامه شهید سید مرتضی آوینی
در بخش زندگی‌نامه این ویژه‌نامه مختصری از زندگی شهید آوینی به این صورت آمده است: شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت، شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد، تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت.
شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ غائله‌ گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد.
اواخر سال 1370 «مؤسسه‌ فرهنگی روایت فتح» به فرمان رهبر معظم انقلاب تأسیس شد تا به کار فیلم‌سازی مستند و سینمایی درباره‌ دفاع مقدس بپردازد و تهیه‌ مجموعه‌ روایت فتح را که بعد از پذیرش قطع‌نامه رها شده بود ادامه دهد، شهید آوینی و گروه فیلم‌برداران روایت فتح سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کم‌تر از یک سال کار تهیه‌ شش برنامه از مجموعه‌ ده قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند ومقدمات تهیه‌ مجموعه‌های دیگری را درباره‌ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند.
شهری در آسمان که به واقعه‌ی محاصره، سقوط و باز پس‌گیری خرمشهر می‌پرداخت در ماه‌های آخر حیات زمینی شهید آوینی از تلویزیون پخش شد، اما برنامه‌ وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعه های دیگر با شهادتش در روز جمعه بیستم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند.
معنویت علیه معنویت
در گفتاری از شهیدآوینی در این ویژه‌نامه با موضوع معنویت علیه معنویت آمده است: کره زمین خسته است، بشر بعد از قرن‌ها زمین گرایی و خودپرستی احساس می‌کند که نیازمند عالم معناست، او این عالم را دوباره باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت.»
این سخن شهید آوینی پیش و بیش از آنکه متناظر با احوال جامعه ایرانی باشد، نظریه‌ای جهانی است که ما به علت اطلاعات ناکافی و بعضا ناصحیح از اوضاع دیگر جوامع به ویژه کشورهای غربی و به اصطلاح مدرن، شاید نتوانیم آنچنان که باید عمق آن را درک کنیم اما «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید» و از همین رو چند سطری می‌نگارم هر چند می دانم حق مطلب بیش از اینها است.
قبل از هر چیز لازم می‌بینم به نکته ای کوتاه اشاره کنم، شاید بپرسید چرا غرب را «به اصطلاح مدرن» خواندم، اگر «مدرن» را به معنای پیشرفته از لحاظ تکنولوژی فرض کنیم من نیز به مدرن بودن آنان معترفم، اما یکی از کلاه‌های بزرگی که سر بشر امروز گذاشته‌اند این است که مدرنیته را مترادف با خوشبختی معرفی کرده و به خورد ما داده‌اند.
نسبت «انسان معاصر»، «مدرنیته» و «خوشبختی» خود بحث مفصلی است که اگر عمری باقی بود به آن خواهم پرداخت.
هر روز صبح قبل از ساعت6 در آن سه راهی کذایی و شلوغ که منتظر سرویس می‌ایستم آدم‌هایی را می بینم که به سرعت می روند و بیشتر انگار در حال دویدند، بعضی‌ها هم که دیرشان نشده می‌ایستند و نگاهی به روزنامه‌ها می‌اندازند.
خیلی‌هایشان دیگر چهره‌هایی آشنا شده‌اند، هر روز با دیدن این رفتن‌ها که هیچوقت تمامی ندارد از خود می‌پرسم «چرا؟» «روزها فکر من این است و همه شب سخنم، که چرا غافل از احوال دل خویشتنم، زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود.به کجا می روم آخر ننمایی وطنم».
آیا این آدم‌ها هم از خود می‌پرسند و اصلا می دانند به کجا می‌روند، اما انگار دنیای امروز «چراگاهی» است که جایی برای «چرا» ندارد، باید دوید و دوید و اگر لحظه ای بایستی و از خود بپرسی چرا، از دیگران بازخواهی ماند.
جالب آنکه هرچه بیشتر می‌دوی مقصد دورتر می‌شود و اضطراب نرسیدن بیشتر، یک روز صبح از خواب بیدار می‌شوی و به اداره می روی، 30 سال بعد هم صبح‌ها از خواب بیدار می‌شوی و باز هم به اداره می روی و تنها تفاوتش این است که شاید یکی، دو طبقه اتاقت بالا و پایین شده باشد و «ناگهان بانگ برآید خواجه مرد» و اگر خیلی کله گنده باشی آگهی ترحیمت در یکی از صفحات روزنامه کنار بقیه چاپ می شود، آنهم فردا مثل خودت می‌میرد.
نمی خواهم نوستالژیک بازی در بیاورم و شروع کنم به آه و ناله که بله ما همه قربانی این سرنوشت محتوم غفلت عصر جدیدیم و خوش به حال روستایی‌ها که در هر روز صبح با صدای خروس از خواب بیدار می‌شوند و شیر بز می‌خورند.
از قضا فکر می‌کنم آدم اگر کمی زرنگ باشد این شهرنشینی با همه زرق و برقش می تواند دست خیلی چیزها را رو کند و پوچی‌ها را آشکار سازد و بدون شک ارزش این خودآگاهی بسیار بیشتر خواهد بود.
آری بشر امروز به عالم معنا احساس نیاز می‌کند اما کمپانی‌هایی که بقایشان به تحمیق و تحمیر انسان وابسته است بیکار ننشسته و مصنوعات خود را به خلایق قالب می‌کنند، چینی‌ها برای غرب وسایل و اسباب شهوترانی می‌سازند و برای ما تسبیح و ساعت اذان گو.
هرچه عطش معنویت بیشتر شود جنس تسبیح‌ها و صدای ساعت‌ها نیز دلفریب‌تر خواهد شد و این‌گونه است که آینده شاهد نبرد «معنویت علیه معنویت» خواهد بود، معنویت الهی در برابر معنویت شیطانی.
نباید بگذارید کارهای ایشان زمین بماند
در بخش دیگری از این ویژه‌نامه شهید اوینی در کلام رهبر معظم انقلاب این چنین نقل شده است: بسم الله الرحمن الرحیم، خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند، من حقیقتا نمی دانم چطور می‌شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند، چون در دل انسان یک جور احساس نیست، در حادثه شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی، اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و بازشناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان، همه کسانشان به شما که بیشترین غم، سنگین‌ترین غصه را دارید تسلی ببخشد، چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می‌بیند واقعا آرامش پیدا نمی‌کند، فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می‌دهد.
من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم و از شرایط روحی آنان آگاهم، گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود، اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می‌دهد.
من خانواده شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه‌اش.)
وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کرد که به جبهه برود می‌دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»
یعنی منظره این را نشان می‌داد،  بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملا مشخص بود (من آن عکس را دارم، آن را بعدا برای من آوردند، من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام، این عکس حال مخصوصی دارد.)
اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد»، یعنی همان احساسی را که من از مشاهده آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می‌کردع می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»
در این مورد هم همین استع یعنی وقتی شما می‌دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می‌کند، یعنی آن چیزی که همه عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی‌های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته‌اند و دویده‌اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می‌شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است، امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند.
ویژه‌نامه«بگو آن سوی قصه هستی چیست» به مناسبت سالروز شهادت سید مرتضی آوینی در پایگاه اینترنتی شهید آوینی به نشانی  www.aviny.com منتشر شده است./907/د102/ع
ارسال نظرات