مزاحم، از دایره اسلام بیرون است
به گزارش خبرگزاری رسا، حجتالاسلام جواد محدثی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی، در کتاب«اخلاق معاشرت» مجموعهای از رهنمودهای اخلاق دینی در معاشرت با دیگران را ارائه کرده است.
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب با عنوان«مزاحمت» میخوانیم: تعجب نکنید اگر به جاى طرح یک موضوع ارزشى و مثبت، از یک رفتار منفى و ضد ارزش به نام «مزاحمت» بحث مىکنیم; چرا که توجه به نقاط ضعف اخلاقى و پرهیز از آنها نیز، به اندازه همان نقاط قوت و فضایل، کارساز است.
در معاشرتها، هیچ عاملى به اندازه خدمت و یارى، جلب کننده دلها و محبتها نیست. هیچ عاملى هم به اندازه آزار و زحمت و آسیبرسانى، رشتههاى دوستى و علقههاى مودت را از هم نمىگسلد.
این، طبیعت دلهاست که اسیر محبت مىشود و گریزان از دشمنىو بدخواهى. زندگى، جریانى از حوادث گذران است. انسانها نیز، نقشاصلى این حوادث را ایفا مىکنند. هر چه بى دردسرتر و بىمانعتر باشد، دلها شادتر و امیدها به زندگى افزونتر است.
برعکس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزادیها از هم و ایجاد زحمت و مزاحمت براى هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطهها تیرهتر، دلها جداتر از یکدیگر، دیدها نسبت به هم منفىتر و زندگیها به رنج و یاس و سرخوردگیها نزدیکتر و آمیختهتر خواهد بود.
این است که در «آداب معاشرت»، به فصلى تلخ برمىخوریم به نام«مزاحمت»، که در پى نشناختن حق، حد و حریم یکدیگر و عدم مراعات آنها پیش مىآید.
طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به این معناست که این«ضد آداب» را هم بشناسیم و از مسیر راهمان دور کنیم، تا شیرینیهاى زندگى، به تلخکامى و کدورت نیانجامد. گویا مقدمه، اندکى طولانىشد. برویم سر اصل موضوع:
مزاحمت چیست؟
حتما افرادى را مىشناسید که وجودشان، رفتارشان و زبانشان،براى شما دردسر تولید مىکند و شما از دست و زبان آنان آسودهنیستید.
آسایش در محیط کار و خانه، خواسته هر انسان است.
آنکه آسایش دیگران را به هم بزند، «مزاحم» است. به تعبیر دیگر مىتوان گفت: مزاحم، از دایره اسلام بیرون است. این کلام صاحبشریعت و رسالت محمدى(ص) است، آنجا که به اصحاب خویشفرمود:
«الا انبئکم من المسلم؟ من سلم المسلمون من یده و لسانه»; (1)
آیا شما را خبر دهم که «مسلمان» کیست؟ مسلمان کسى است کهمسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.
فرقى نمىکند که این «سلب آسایش» و «آزار رسانى»، با حرف باشد یاعمل، مادى باشد یا روحى، براى فرد باشد یا جامعه، از سوى فرد باشد یا جمع، شخصى باشد یا دولتى، در خانه باشد یا اجتماع، یا محیط کار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، یا غافلانه، با حسن نیت باشد یا سوءنیت.
نمونهها
شاید به تعداد انسانها بتوان مزاحمت برشمرد. هر کسى به نحوى، در هر جا به گونهاى. زیرا رابطهها متنوع است، نوع ایجاد مزاحمت وزحمت هم بىشمار و رنگارنگ. ولى براى آنکه کسى تصور نکندمطلقا از مزاحمتبراى دیگران دور است، و ... براى هشدار بیشتر، بهچند نمونه اشاره مىشود:
- دیرهنگام به خانه رسیدن و به جاى زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام اینکه: منم! در را باز کنید. این کار براى همسایههایى که در حالاستراحتند، ایجاد مزاحمت است.
- بنایى و ساختمانسازى داشتن و شن و ماسه و آجر و خاک را درمسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاک به حلق و زندگى دیگران رساندن.
ماموران شهردارى براى کسانى که این گونه سد معبر مىکنند یاشهر را کثیف مىکنند، هشدار و اخطار مىکنند. ولى ... کاش خود شهرداریها و ادارات و شرکتهایى هم که چنین تخریبهایى در خیابانها وکوچهها و معابر دارند، سریع اقدام کنند و براى شهروندان اسبابزحمت و نیز ایجاد بدبینى نکنند.
- آبهاى اضافى خانه (فاضلاب) را از طریق لولهاى به کوچه سرازیر کردن و لجنزار پدید آوردن، نمونه دیگرى از مزاحمت است.
- صداى رادیو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادى و عزا و جشن و سوگوارى تا حدى بلند کردن که سلب آسایش از دیگران کند. مساجدى که بلندگوهاى خود را در مجالس ختم یا شبهاى رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل مىکنند و همسایگان را ازدین و مسجد و عزادارى بیزار مىکنند، مسؤولند. فقهاى بزرگوار نیزدر پاسخ به استفتا از این گونه مزاحمتها، از آن نهى کردهاند.
- پارک کردن ماشین و موتور در جاى نامناسب در کوچه و خیابان و «سد معبر» کردن،
- دود آبگرمکن حمام، بخارى و ... را به خورد خانههاى همسایهدادن،
- استفاده از اتومبیلهاى دودزا، که هواى محیط را آلوده مىسازد،
- فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، براى بازىبه کوچه فرستادن،
- در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن،
- دیروقت، براى شبنشینى و مهمانى رفتن،
- وقت و بىوقت، از تلفن همسایه براى مکالمات غیر ضرورى ومفصل استفاده کردن،
- در میان منطقه مسکونى، گورستان و مقبره احداث نمودن،
- باز کردن مغازه تراشکارى و آهنگرى و ... در همسایگىخانههاى مردم،
- پخش مدام نوار نوحه و قرآن و سرود، از مغازه تکثیر نوار ونوارفروشیهاى ثابت و سیار،
- در کتابخانه یا خانه، با ایجاد سر و صدا و شکستن سکوت، مانعمطالعه و درس خواندن دیگران شدن،
- مزاحمتهاى تلفنى براى دیگران و بىجهت تماس گرفتن، یا گوشى و تلفن را به عنوان سرگرمى و بازى در اختیار کودکان گذاشتن،
- گذرگاههاى عمومى را به معبر یا پارکینگ خصوصى تبدیلکردن،
- پهن کردن کالا و اجناس در مقابل مغازه و پیادهرو را گرفتن و براى عابران مشکل ایجاد کردن،
- سرزده و بىخبر، وارد محل کار یا زندگى دیگران شدن،
- در گرما یا سرما، بدون آمادگى صاحبخانه، به مهمانى و عیادت وزیارت دیگران رفتن،
- و ... دهها و صدها نمونه دیگر که در زندگى و معاشرتهاىاجتماعى پیش مىآید.
هدف از این فهرستبلندبالاى مزاحمتها چه بود؟ ... اینکه بدانیم مسلمانى، در پرهیز از این گونه رفتارهاى خلقآزار نیز جلوه مىیابد. گرچه مراعات حقوق مردم و مواظبت بر عدم ایجاد مزاحمت، دشوار است، لیکن دستور و ادب اسلامى چنین اقتضا مىکند.
گاهى باید تحمل رنج کرد، تا دیگران مرفه باشند.
گاهى باید خود را محدود ساخت، تا سلب آزادى از دیگران نشود.
گاهى باید خویشتن را به زحمت افکند، تا سبب مزاحمت براى دیگران نشد.
این نیز از اخلاقیات اسلام و از نشانههاى مؤمن است. کلامامیرالمؤمنین(ع) در این زمینه چنین است:
«المؤمن نفسه منه فى تعب و الناس منه فى راحة»; (2)
مؤمن کسى است که خودش از دست خودش در سختى و رنج است، ولى مردم از دست او در آسایشند.
خدا را بر آن بنده بخشایش است که خلق از وجودش در آسایش است.
فرمان دین
فداکارى به صورتهاى مختلف است. اینکه انسان، «خودسوز» باشد، تا «مردمساز» گردد، - طبق حدیثى که از امیر مؤمنان گذشت - دستور دین است. «رنجخود و راحت مردم طلب». سعدى گوید:
من آن مورم که در پایم بمالند نه زنبورم که از دستم بنالند.
کجا خود شکر این نعمت گزارم که زور مردمآزارى ندارم (3)
البته نباید به «زیر دست و پا بودن» افتخار کرد، چرا که مسلمان عزیز است. زور را هم نباید تحمل کرد. اما اینکه انسان با زورى که دارد، بهدیگران آزار نرساند و با دست و زبان، زحمت و مزاحمتى براى دیگران پیش نیاورد، اصلى مهم در «ادب اسلامى» است.
هر چیزى مالیاتى دارد. مالیات قدرت و نفوذ، پرهیز از مردمآزارىاست. در نهایت، سود این خویشتندارى هم به خود انسان باز مىگردد. رسول اکرم(ص) فرمود: «کف اذاک عن الناس فانه صدقة تصدق بها على نفسک»; (4)
آزار خود را از مردم باز دار، که این «صدقه»اى است که بر خویشتن انفاق و تصدق مىکنى.
یعنى پرهیز از عدم مزاحمت براى دیگران، بیمه عافیت و سلامت خویش است. آن حضرت در حدیث دیگرى فرموده است: «شر الناس من تاذى به الناس و شر من ذلک من اکرمه الناس اتقاء شره»; (5)
بدترین مردم کسى است که مردم به خاطر او در اذیت و رنج باشند. بدتر از او کسى است که مردم به خاطر ترس از شر او، احترامش کنند.
و مگر ایجاد مزاحمت، چیزى جز «مردمآزارى» است؟ و مسلمانىمگر چیزى جز آسودگى خلقالله از دست و زبان آدمى است؟
نمونهاى از تاریخ
گفتیم که موارد ایجاد مزاحمت براى دیگران فراوان است. به نمونهاى که در صدر اسلام اتفاق افتاد، توجه کنید. این حادثه، مبدا و منشا یک قانون و مبناى یک حکم فقهى در اسلام شد و یک قاعده فراگیر فقهى پدید آورد که به «قاعده لاضرر» شهرت یافته است، و آن داستان «سمرة بنجندب» است.
سمرة بنجندب مردى از اهل مدینه بود و نخلستانى داشت. مردى از انصار، کنار در باغ و بوستان او خانهاى داشت که درخت خرماى سمرة بن جندب داخل آن قرار گرفته بود. سمره گاه و بیگاه، بىخبر و سرزده وارد آن خانه مىشد و سراغ درخت خرمایش مىرفت و هنگام این آمد و شد، نگاه به داخل خانه و اوضاع زندگى آن مرد انصارى هم مىانداخت و این خانواده از نگاهها و رفت و آمدهاى او درعذاب بودند.
آن مرد از رفتار سمره به رسول خدا شکایت کرد، چون تذکرهاى مکررش به صاحب درختسودى نبخشید.
پیامبر اکرم(ص) کسى را نزد آن مرد فرستاد و شکایت مردانصارى را به اطلاع او رساند و فرمود: هنگام ورود، اجازه بگیر. اما آن مرد، حاضر به این کار نشد. نه حاضر بود آن درخت خرما را بفروشد، و نه حتى به پیشنهاد پیامبر(ص) حاضر شد با چندین درختخرما درجاى دیگر عوض کند.
رسول خدا(ص) فرمود: از آن درخت در گذر، تا خداوند دربهشت، سه درخت در مقابل آن به تو عطا کند. آن مرد باز هم حاضر به این معاوضه نشد.
آنگاه فرمود: اى سمره! مىبینم که تو مردى آسیبرسان هستى.
سپس به آن مرد انصارى چنین خطاب فرمود: برو و درخت او رااز بیخ بکن و به طرف صاحبش بینداز، چرا که (در دین اسلام) هیچ ضرر و زیانى نیست: «لا ضرر و لا ضرار.» (6)
در فقه نیز نمونههاى متعددى از احکام شرعى وجود دارد که درآن موارد، چون مزاحمت یا آزار یا آسیب به دیگران مىرسد، از آن نهىشده است، از قبیل چاه زدن کنار دیوار دیگرى، حفر چاه نزدیک چاه دیگران که سبب کاهش آب آن گردد، یا ممنوعیت ایجاد بالکن در رهگذر مردم; اگر براى تردد دیگران ایجاد مشقت کند، یا نصب ناودانخانه به کوچه و قرار دادن آبریزگاهها بر سر راه مردم. (7)
گرچه این نکات، جزئى و کوچک است، ولى رعایت نکردن آنها گاهى مفسدهها و ضایعات بزرگى پدید مىآورد.
نمونههاى یاد شده، گرچه اغلب، مزاحمتهاى اقتصادى و مالىبود، ولى به هر حال، مراعات حقوق و آسایش دیگران، ایجاب مىکند به عنوان یکى از آداب معاشرت اسلامى از هر گونه مزاحمت براى دیگران اجتناب کنیم.
سلب آسایش دیگران، تعدى به حریم «حقوق شخصى» آنان است و نارواست.
پىنوشتها:
1) بحارالانوار، ج72، ص148.
2) میزان الحکمه، ج1، ص87، بحارالانوار، ج72، ص53.
3) گلستان سعدى، باب سوم، حکایت 2.
4) بحارالانوار، ج72، ص54.
5) همان، ص281.
6) وسائل الشیعه، ج17، ص340.
7) همان، به صفحات 338، 344 و 347 مراجعه شود./971/د101/ن