۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۶
کد خبر: ۴۲۶۱۳۴

حضرت عباس الگویی تمام با نهایت کمال

عظمت عباس را می توان در کلام اهل بیت و معصومین جستجو کرد چرا که ائمه کلام به باطل نمی کنند و هرآنچه می گویند به آن معتقد هستند بنابراین در شب عاشورا که عمربن سعد زبان به یاوه و داد و فریاد گشود حسن بن علی با خطاب برادر جان، جانم به فدایت، جایگاه و بزرگی ایشان را در نزد امام و اهل بیت(ع) بر همگان آشکار کرد.
میلاد امام حسین

امروز از حسینی نشان داریم که تمام حرکات و گفتار او الگویی نمونه برای بشریت است و در بالاترین رتبه انسانیت با جلوه و تقدس مذهب همچون نمادی  پاک، هدفی والا، و الگویی صحیح می درخشد.حسینی که ثمره ازدواج آسمانی علی و زهراست و در دامان نبوت و ولایت پرورش یافته است قطعا برای الگو شدن و ادامه راه انبیاء الهی تربیت شده است تا در ادامه مسیر ولایت با ایثار، گذشت و فتوت و جوانمردی با پرچم عدالتخواهی به اصلاح گری جامعه با شعار امر به معروف و نهی از منکر بپردازد و با صبرو بردباری در مقابل بلایا و موانع راه، جلوه ای از وفاداری را به نمایش بگذارد تا انجا که حاضر است در راه هدف مقدس خود و تعالی جامعه، حتی دست از جان و مال و خاندان خود بر می دارد

حسین بن علی (ع)الگوی امر به معروف ونهی ازمنکر

امر به معروف و نهی از منکر یعنی امر به چیزی که خدا می‌پسندد و نهی از چیزی که باعث خشنودی شیطان می‌شود. بعضی مردم یا بخاطر طمع و یا بخاطر ترس از این فریضه سر باز می‌زنند در نتیجه دین تضعیف شده و جامعه به تباهی می‌رود و فاسقان به حکومت می‌ر‌سند. امام حسین(ع) بخاطر نجات مردم از تباهی و دفاع از دین و مخالفت با حکومت یزیدی قیام کرد و علت قیام خود را چنین تبیین فرمود « ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»

فرزدق در بین راه به امام برخورد می‌کند می‌پرسد آقا هنوز موسم حج نرسیده چرا با این عجله می‌روید؟ فرمود « اگر می‌ماندم گرفتار می‌شدم و قیامم ناکام می‌ماند می‌روم تا مخالفتم را به همه اعلام کنم» گرچه مخالفت امام را برخی شورش و عصیان بر ضد خلیفه قلمداد می‌کردند ولی وارثان شهادت نباید امام را فراموش کنند که حضرت فرمود «برای اصلاح امت جدم و امر به معروف قیام کردم» بنابراین ما در زیارتنامه حضرت می‌گوئیم «اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن‌المنکر»

سکوت در برابر ظلم و بدعتها و انحرافات منکری بود که در عصر امام حسین رواج پیدا کرده بود و مردم از ترس جان و بیم خطر و یا طمع دنیوی و گرفتن مقام و زر و سیم در مقابل آشکارترین منکرات اعتراض نمی‌کردند. قیام حضرت راه را برای مقابله با حکومت ظلم و مبارزه با بدعتها و اعتراض علیه ظلم و ستم را گشود.از آن به بعد به برکت خون سید‌الشهدا بسیاری از امام حسین(ع) الهام گرفتند و مبارزات خود را مستند به نهضت حسینی کردند.

حسین بن علی(ع)الگوی عدالتخواهی

از بدترین مفاسد حکومت به ظاهر اسلامی اموی ظلم بر مردم و نادیده گرفتن حقوق آنان بود. عدالت فرمان خدا و رسول است که دامنه آن همه زندگی را می‌گیرد رفتار عادلانه میان فرزندان مهم است ولی مهم تر از آن عدالت اجتماعی و رعایت حقوق افراد از سوی حکومت‌هاست.

امویان هم به اهل‌بیت پیامبر(ص) ظلم کردند و هم نسبت به بندگان خدا رفتار ظالمانه‌ انجام داشتند و تکلیف هر مسلمانی ایجاب می‌کرد که با ستم مبارزه کند بخصوص فردی چون حسین‌بن‌علی(ع) که در مقام امام(ع) حق بود، تکلیف سنگین‌تری داشت.

در زیارتنامه می‌خوانیم « اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیها» عدالت یعنی رعایت یکسان میان همه و همه را به یک چشم دیدن، امام حسین(ع) در عاشورا همان رفتاری که نسبت به غلام داشتند با علی اکبر نیز همانگونه بودند. پیام عاشورا دعوت انسانها برای تلاش در جهت اقامه عدل بود چرا که بدون آن جامعه زنده نمی‌شود.

امام حسین(ع)الگوی اصلاح گری درجامعه اسلامی

جامعه اسلامی اگر از معیارهای دینی فاصله بگیرد قطعاً به سمت فساد کشیده می‌شود روابط خانوادگی و اجتماعی افراد جامعه را فاسد می‌کند گسترش بی‌بند و باری و ظلم و حاکمیت پول و ثروت و حیف و میل بیت‌المال پیش می‌آید. امنیت جانی و مالی و عرفی و آبرویی و ناموسی و دینی نابود می‌شود. رواج ناامنی و بی‌عدالتی از مصادیق فساد اجتماعی است.

فساد زدایی اقدام اصلاحی است که با برگشت به کتاب و سنت و رفتار عادلانه و اجرای دقیق قانون بوجود می‌آید. امام حسین(ع) برای فساد زدایی، شعارقیام خود را اصلاح امت اسلامی معرفی کرد. «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی» حرکت من نه براساس نزاع قدرت و از دنیاطلبی بلکه برای آشکار کردن معالم دین و به نیت اصلاح در شهرهای و بلاد اسلامی است.

امام خمینی(ره) فرمود همه انبیاء برای اصلاح جامعه آمده‌اند و همه آنها این مسئله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود … سیدالشهدا روی همین میزان آمد و رفت و خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه شود» اما اصلاح جامعه از بعد مبانی اعتقادی و اخلاقی به این است که معیارهای ارزشی و فرهنگ دینی حاکم شود و مبارزه با بدعتها و ستمها در رأس کار حکومت اسلامی قرار بگیرد. بنابراین امام حسین(ع) اصلاح‌طلبی خود را بر مبنای احیاء کتاب خدا و سنت پیامبر قرار می‌دهد.

حسین(ع)الگوی وفاداری

وفا یعنی پایبندی به عهد و پیمان ،نشانه ایمان، صداقت و عدالت و مردانگی و فتوت است. وفاداری مصادیقی همچون پیمانهایی که با خدا می‌بندیم مثل نذر و عهد و قسم  دارد و هم پیمانهایی را که با دیگران نظیر امام و رهبر و غیره می‌بندیم شامل می شود

وفای به عهد در همه مواردفوق واجب و نقض آن حرام و نشانه ضعف ایمان است. از دلایل وجود ایمان در شخصف وفای به عهد نام برده شده است در زمان امام حسین(ع) همانطور که نمونه‌های زیبایی از وفاداری را شاهدیم نمونه‌های زشتی از عهدشکنی کوفیان را می بینیم.

در زیارت نامه امام حسین(ع) می‌خوانیم «اشهد انک وفیت بعهدا.. و جاهدت فی سبیله حتی اتاک الیقین» در زیارت مسلم بن عقیل «اشهد انک وفیت بعهدا…» داریم در زیارت حضرت ابوالفضل(ع) هم می‌خوانیم « اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه لخلف النبی».همانگونه که وفای به عهد مورد تاکید امام بود یاران واقعی و صدیق ایشان تا پای جان دست از عهد و قول خود بر نداشتند.

حسین بن علی(ع)الگوی صبر وبردباری

مقابله با فشارهای درونی و بیرونی ممکن نیست مگر به وسیله صبر و مقاومت. سفارش به صبر و بردباری از سوی امام دائم تکرار می شد در راه کربلا و در روزز عاشورا توصیه می کرد بعد از نماز روز عاشورا خطاب به یاران فرمود تقوا و صبر پیشه کنید.

امام علی(ع) فرمود صبر و مقاومت فجایع و حوادث ناگوار را آسان می‌کند. واقعاً ضربه‌ای که به امام حسین(ع) در قبال شهادت فرزندان و یاران باوفایش وارد شد کم‌نظیر بود ولی حضرت در مقابل این مصائب فرمود« نصبر علی بلائه و یوفیّنا اُجورَ الصابرین» بر بلایا صبر می کنیم و اجر صابرین را می بریم.

 حسین (ع)الگوی عزّتمندی

عزّت به معنی شکست‌ناپذیری ودارای صلابت و کرامت نفس بودن وباعث والایی روح و حافظ شخصیت انسانی است. انسان های با عزّت برای حفظ کرامت خود و خانواده و دینشان، گاهی از جان هم می گذرند و زیربار ظلم و ستم نرفته و تسلیم انسان‌های پست و فرومایه نمی‌شوند.

امام صادق فرمود:خدا همه امور مؤمن را به خودش واگذاشته ولی اجازه نداده که خود را ذلیل کند. عزت یعنی داشتن مناعت طبع و چشم پوشی از مال و منال دیگران، در فقه آمده است اگر کسی مجبور باشد برای گرفتن آب وضو منت بکشد، لازم نیست وضو بگیرد بلکه تیمم کند.

بنی‌امیه می‌خواستند ذلت بیعت با یزید را بر حسین بن علی(ع) تحمیل کنند ولی این کار غیر ممکن بود چرا که ایشان زیر بار نرفتند در جواب والی مدینه بیعت با یزید را برای خود زشت شمردن. این روحیه غیرتمندی را امام به فرزندان و برادران و یارانش نیز منتقل نموده بود. مثل ردّ امان نامه شمر توسط حضرت ابوالفضل و برادرانش که نمونه‌ای از این عزت‌‌مداری است.

وقتی یزید امر کرد اسراء را بکشند همه اطرافیانش تأیید کردند. امام باقر (ع)۴  ساله بود به پاخواست و فرمود «به خداقسم اطرافیان فرعون از اطرافیان تو بهتر بودند. وقتی فرعون از ایشان سوال کرد: با موسی و هارون چه کنیم؟ گفتند: بیرونشان کنید  ولی اطرافیان تو پیشنهاد قتل ما را می‌دهند البته جای تعجّب نیست، چون اطراف تو را زنازاده‌ها گرفته‌اند».

یزید با تعجب انگشت به دهان گرفته و گفت کوچک و بزرگ اینها کم نمی‌آورند و از کشتن اهل بیت(ع) صرف‌نظر کرد. دردوران اسارت اهل بیت، ذرّه‌ای ذلّت و خواری و التماس توسط خاندان امام (ع)از دشمن دیده نمی‌شود.

حسین بن علی(ع)الگوی  فتوت و جوانمردی

مردانگی و جوانمردی از صفات ارزشمندی است که آدمی را به اصول انسانی، شرافت و پایبندی به پیمانها و دستگیری از نیازمندان وا می دارد و باعث می‌شود که دست به خیانت و فریب نزده و به دیگران ظلم نکند و خود را حقیر ننموده و اهل گذشت و ایثار و فداکاری بشود.

فتوت و جوانمردی از نشانه‌های مردانگی است. یاران امام حسین زیباترین جلوه‌های جوانمردی و فتوت را به روش های گوناگون در عاشورا از خود نشان دادند چه با حمایتشان از حقّ و چه با جانبازی در رکاب امام تا مرز شهادت و چه در برخورد انسانی با دیگران حتی دشمنان، امام در فراق یاران شهیدش از آنها به جوانمردان آل محمد یاد می کند.

عدم ترور ابن زیاد توسط مسلم در منزل‌ هانی، می تواند یکی از مصادیق جوانمردی باشد. عدم اعلام محل استقرار مسلم به ابن زیاد توسط هانی حتی تا شهادت نیز از مصادیق جوانمردی است. عدم آغاز جنگ توسط امام  در برخورد با سپاه حر باتوجه به آنکه افرادی مثل زُهیر بن قین به خاطر کمی افراد دشمن پیشنهاد حمله را دادند ولی امام فرمود من آغازگر جنگ نیستم نه تنها نجنگیدند بلکه تشنگی آنها را نیزبرطرف کردند. زندگی و شهادت امام همه‌اش بزرگوارانه و جوانمردانه بود.

قمر مُنیر بنی هاشم ابالفضل العباس

در بخش دیگر این بیان به الگوی برادری با حیا و وفا، بصیر و با ادب و پر از صفای باطن، عباس بن علی، قمر با جمال و کمال بنی هاشم می پردازیم.

نام قمر بنی هاشم ابالفضل العباس، یادآور شجاعت و حماسه، دلاوری و رشادت، و جود و سخاست شخصی که با بصیرت و ادب و وفا و شجاعت و دلاوری، برای مریدانش در کتب تاریخ حماسه ساخت تا آنجا که هم در نظر خلق خدا عزیز گشت و هم در بیان اولیاء خدا، اهل البیت عصمت و طهارت جایگاهی بس بزرگ یافت. پرورش در دامان مردی یکتا چون علی بن ابی طالب(ع) سبب شد مسیری را طی کند تا به اوج عزت و عظمت برسد و بر تارک تاریخ شیعه همچون اسطوره ای از مجموعه صفات نیک بدرخشد.

عباس بن علی بن ابی طالب(ع) متولد چهارم شعبان سالی 26 هجری در شهر مدینه از مادری به نام فاطمه است که او از قبیله ای بنام کلابیه که در دلیری و شجاعت در بین اعراب زبانزد خاص و عام بودند به تزویج مولای متقیان، امیرمؤمنان علی (ع) درآمد.

مشق جنگ و رزم و شجاعت در کودکی

او از کودکی در رکاب پدر مشق  عشق و وفا، ادب وصفا، شجاعت و دلاوری، نبرد و دلیری آموخت تا روزگاری در تنگنای انسانیت عَلَمی به دوش گیرد و هرآنچه از تربیت علوی آموخته را در مقابل دنیای شهوت و پول پرستی، نفاق و تزویر به معرض نمایش بگذارد تا رسوای عالمشان کند.

کودکی عباس در کنار برادرانش حسن و حسین طی شد ودر همان سال ها با حضور در جنگ صفین و نهروان در رکاب پدرش جنگ های نمایانی کرد. داستان جنگ صفین و از میان برداشتن سردار نامی معاویه، ابن شعثاء و هفت پسرش، تعجب همگان را برانگیخته بود. در همان جنگ در رکاب برادرش حسین(ع) که با گروهی قصد بازگشایی راه آب را داشتند شجاعانه جنگید.

14 ساله بود که در سال چهل هجری قمری، شاهد فرق شکافته پدرش، و آن وصیت معروف در شب 21 ماه رمضان و در نهایت دفن شبانه او بود. پس از آن امامت برادر بزرگش حسن بن علی(ع) را که در اوج بی وفایی اصحاب و یارانش روزگار می گذراند و با حیله های معاویه و دشمنی خوارج مبارزه می کرد را به چشمان خود دید و در حالی که 24 ساله بود به غم فراق و شهادت امام حسن مجتبی(ع) مبتلا شد.

لُبابه دختر عبدالله بن عباس عموی پیامبر گرامی اسلام به تزویج عباس بن علی 18 ساله درآمد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های عبیدالله و فضل بود. عباس گرداگرد وجود حسین می چرخید و همه جا همراه و یارو یاور او بود شکوه و احترام و عظمت او در نظر هاشمیان چنان شد که گروهی در حدود سی نفر همواره ملازم او بودند او هم در رکاب برادرانش برای جانبازی حضور مستمر داشت.

خدای ادب و وفاداری

اوج وفای عباس در صحرای کربلا به نمایش درآمد آن زمان که شرم و خجالت از امان نامه دشمن به چهره داشت و در ادامه وقتی مشک به دست با اقتدار و شجاعت قدم به فرات نهاد و مشک تشنه خود را سیراب کرد اما لبان خشک خود را به قطره آبی مرطوب نکرد در آن زمان که امام و برادرش با بستگان و فرزندانش در تشنگی به سر می بردند.

گزافه نیست اگرقمر بنی هاشم را خدای ادب و وفا بخوانیم چراکه نقل است حسین را در تمام عمر امام و حجت خدا دانسته و جز سیدی و مولای خطابش نکرده است و تنها در آخرین لحظات از نشان دادن اوج انسانیت و تقدیم سروجان در ره دوست بود که پس از شنیدن کلام حسین بن علی(ع) به این بیان که«الآن انكسر ظهرى و قلت حيلتى و شمت بى عدوى» الان پشتم شکست، خطاب برادری به زبان آورد.

باقر شریف قریشی نویسنده عرب معاصر در کتاب حیاة الامام حسین(ع) می نویسد در تاریخ انسانیت در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگیرتر و باوفاتر از برادری ابوالفضل(ع)  نسبت به برادر بزرگوارش امام حسین(ع) نمی توان یافت که به راستی همه ارزشهای انسانی و نمونه بزرگواری را در بر داشت.

امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس بیان « رحم ا... عمی العباس...» دارد که می فرماید خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکاری کرد و ازجان خود گذشت.چنان فداکاری کردکه دو دستش قطع شد. عباس نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند.

عظمت عباس را می توان در کلام اهل بیت و معصومین جستجو کرد چرا که ائمه کلام به باطل نمی کنند و هرآنچه می گویند به آن معتقد هستند بنابراین در شب عاشورا که عمربن سعد زبان به یاوه و داد و فریاد گشود حسن بن علی با خطاب برادر جان، جانم به فدایت، جایگاه و بزرگی ایشان را در نزد امام و اهل بیت(ع) بر همگان آشکار کرد.

شخصیت علمی ابالفضل العباس

در کنار ادب و وفا و خصلت های نیک بسیار، جایگاه علمی قمربنی هاشم نیز درخشان است چرا که در کلام پدر بزرگوارش امیرمؤمنان علی(ع) داریم « ان ولدى العباس زق العلم زقا» يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً آب و غذا مي دهد، من نیز به عباسم معارف آموختم. آری اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند. علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان چنین بیان دارد که، ابوالفضل العباس از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.

در کتاب معالی السبطین داریم که در روز قیامت پیامبر(ص) به امام علی(ع) می فرماید از فاطمه بپرس برای شفاعت امت چه داری؟ علی سؤال را مطرح می كند و فاطمه(س) می فرماید یا امیرالمؤمنین «كفانا لاجل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنی العباس» ای امیر مؤمنان! برای این مقام دو دست قطع شده از فرزندم عباس، ما را كفایت می كند. این نقل هم گوشه ای از بزرگی قمر بنی هاشم را به رخ می کشد که می تواند تلنگری برای ما باشد برای مطالعه و شناخت این چنین شخصیت هایی که در دین الگو و چراغ راه می باشند.

بصیرت عبدصالح

در زیارت حضرت ابالفضل العباس از کلام امام صادق(ع) بیان «السلامُ عَلَیكَ أیّها العَبدُ الصّالحُ،» یعنی درود خدا بر تو اى بنده نیكوكار و فرمانبردار خدا و پیامبر خدا و امیرالمؤمنین و حسن و حسین كه سلام خدا بر آن‏ها باد، داریم که این خود گواه بر جایگاه معنوی ایشان در نزد خدای متعال و اهل البیت(ع) است چرا که در زمان امامت حسن بن علی که مجبور به صلح شد با اینکه روحیه رشادت و دلاوری و شجاعت وی با صلح تناسبی نداشت اما به دیده دستور معصوم مطیع محض فرمان برادر بود و همیشه و همجا در کنار برادر اطاعت و ولایت پذیری خود را نشان داده بود. که این می توانددرس بصیرت آموزی برای یک مسلمان در طول عمر و زندگی سیاسی اجتماعی اش باشد.

از سوی دیگر بیان عبد مطيع که نسبت به حضرت عباس در کلام امام صادق(ع) آمده با توجه به حدیث قدسی كه فرمود هركس من را اطاعت كند قدرت تأثير در عالم هستي به او مي‌دهم، كُن فيكون مي‌كند. معنا و مفهوم دیگر پیدا می کند بنابر این فرمایشات، می توان جایگاه باب الحوائجی را که در واقعیت نیز بارها شاهد الطاف و گره گشایی های او از امور مردم دردمند و گرفتار بودیم به عینه درک کنیم.

عباس با دفع و پاك سازي عوامل و زمينه هاي سقوط، مانند دفع گناهان از روح و روان. خویش و با جذب فضائل و ارزش ها، مانند ايمان، علم، عمل صالح و خصال نيك در روح و روان به جایگاهی از تقوا رسید که از معصوم خطاب عبدالصالح دارد که این بسیار ارزشمند است.

از او الگو بگیریم

آنچه گفته شد از قمر بنی هاشم ابالفضل العباس(ع) کم و بیش خوانندگان این مطلب از محافل و مجالس مذهبی دریافته اند و همه ارادتی خاص به این شخصیت داریم نکته اینجاست که وقتی کسی از ته دل و اعماق جان به شخصی ارادت دارد و او را تقدس می کند باید بگونه ای رفتار کند که قدری شبیه آن شخصیت و تندیس مورد نظرش شود به عبارتی ما وقتی ارادت واقعی خود را می توانیم نشان دهیم که جدا از ظاهرمان در باطن نیز به صورتی عمل کنیم که شباهتی با اعمال و رفتار آن شخص مورد نظر داشته باشیم این رسم عاشقی و دلدادگی است و از سوی دیگر انکه خواهان و مرید او هستیم نمی پسندد که مریدانش خلاف مسیر او طی طریق کنند بلکه مایل است تا آنها نیز در همان مسیر قدم بردارند بنابراین ما باید از زندگی شخصی مثل ابالفضل عباس درس بگیریم و سبک زندگی کسی که در بیان و کلام اهل بیت(ع) مورد ستایش قرار گرفته را الگوی خویش قرار دهیم.

درس ادب، وفا، فضل و نیکی، و دیگر صفات نیکی که از او چهره ای با تقوا و عبدی صالح نشان داده، باید در صدر امور ما قرار بگیرد و با نگاه به این برنامه زندگی خویش را تنظیم کنیم و در مسیر دین قدم برداریم که اگر چنین شد انبوه توفیقات الهی در پی رضایت اولیاء خدا و رسولش را در زندگی و بندگی خویش شاهد خواهیم بود./703/933/ب1

ارسال نظرات