۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۵
کد خبر: ۴۲۵۲۷۸

اسلام هم الگوي زندگي هم الگوي مبارزه است

ریيس جمهور در مراسم روز معلم از قول شهيد مطهري گرايش به «اسلام انقلابي» را خطرناك توصيف كردند و در عين حال قاتلان شهيد مطهري را معتقدين به اسلام انقلابي دانستند؛ در حالی که اسلام هم الگوي زندگي هم الگوي مبارزه است.
شهید مطهری

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، ریيس جمهور در مراسم روز معلم از قول شهيد مطهري گرايش به «اسلام انقلابي» را خطرناك توصيف كردند و در عين حال قاتلان شهيد مطهري را معتقدين به اسلام انقلابي دانستند.

 

البته منازعه تئوريك درباره انقلاب اسلامي يا اسلام انقلابي تقريباً دامنه‌دار است، اما از دكتر روحاني چنين سخناني را بعيد نمي‌دانيم. اين امر طبيعي و علمي است كه سياستمداران تمام تاريخ را پشت سر ديدگاه حال خود جمع و تاريخ را طوري تفسير مي‌كنند كه به نفع گفتمان و مدعاي حال آنان باشد. طرح اعتدال از سوي ايشان به صورتي شد كه كربلا و مدينه را نيز يك پارچه مذاكره و صلح دانستند و پيامبر را نيز فقط رحمت ديدند ولاغير.

 

شهيد مطهري كمتر از سه ماه از حيات انقلاب را تجربه كردند و كانتكس ذهني استاد نگران التقاط انقلابي زمانه خويش بود. دوران حيات ايشان دوراني است كه ماركسيسم الگوي مبارزه با امپرياليسم بود و نه اسلام. تأثيرپذيري انقلابيون از چپ جهاني تهديدي بود كه استاد مطهري حس مي‌كردند. تفكر دكتر شريعتي و التقاط  منافقين در معرض قضاوت شهيد مطهري بود. دوم اينكه شهيد مطهري نماند تا هجمه‌‌هاي  همه‌جانبه جهانخواران را ببيند و تجويزهاي انقلابي امام براي مقابله را بشنود. امام حوادث بعد از پيروزي را حوادث «كمرشكن» تفسير مي‌كند. نسخه امام براي مواجهه با هجمه جهانخواران بدون ترديد الگوي مبارزه درون ديني بود. دكتر روحاني در اين سه سال نشان داده است كه نه درصدد اجراي محتواي انقلاب اسلامي است و نه به «اسلام مبارزه» اعتقاد دارد. او ايران را كشوري مي‌داند كه بايد توسعه يابد و به مشتركات حكومت در ايران و جايي مثل فرانسه اهتمام دارند و بر تمايزات جمهوري اسلامي با ديگر كشورها هيچ اصراري ندارد.

 

اما نظر امام نقطه مقابل روحاني است. امام هم به انقلاب اسلامي معتقد بودند و هم به اسلام انقلابي. اعتقاد امام به اسلام انقلابي صرفاً از مشي وي قابل استنباط نيست كه با صراحت همين واژه را به كار مي‌برند. اصلاً انقلاب اسلامي ايران محصول اسلام انقلابي است. انقلاب اسلامي به مثابه يك متن و محتوا براي زندگي است، اما اسلام انقلابي الگوي مبارزه از خاستگاه دين را تجويز مي‌كند. انقلاب اسلامي «برنامه زندگي» است و اسلام انقلابي «برنامه مبارزه» است. اسلام انقلابي «روش مبارزه» است و انقلاب اسلامي «مدل اداره». وقتي اسلام جوهره مبارزه به خود مي‌گيرد، رنگ ايدئولوژيك خود را نشان مي‌دهد و بعيد است روحاني نداند كه هيچ مبارزه‌اي بدون ايدئولوژي امكان‌پذير نمي‌باشد و قدرت بسيج‌گري بدون ايدئولوژي سامان نمي‌يابد.

 

اسلامي كه منجر به شهادت شهيد مطهري شد اسلام انقلابي نبود. اسلام فرقان و منافقين «اسلام التقاط» و «اسلام منهاي روحانيت» بود. آنان روحانيت و فقه را زنجيري به پاي اسلام مي‌دانستند. اما اسلام انقلابي امام، سطح و راهبرد مبارزه را جغرافياي جهانخواران و عليه منافع آنان مي‌داند، به همين دليل مي‌فرمايد «حجي كه از آن هدم‌ شرك و كفر برنخيزد، حج نيست». جمله زير از امام نشان مي‌دهد كه روحاني دقيقاً در نقطه مقابل امام قرار گرفته است. امام هنگام برشمردن دستاوردهاي جنگ تحميلي در تاريخ 67/12/3 مهم‌ترين اين دستاوردها را استمرار اسلام انقلابي مي‌داند و مي‌‌نويسد: «و از همه مهم‌تر استمرار روح اسلام انقلابي در پرتو جنگ تحقق يافت.»

 

به كارگيري واژه «استمرار» توسط امام بدين معناست كه از نگاه وي اسلام انقلابي قبل از شروع جنگ هشت ساله نيز وجود داشته است و جنگ آن را استمرار داده و توفندگي آن را حفظ كرده است. بهتر بود روحاني مي‌گفت اسلام هم الگوي زندگي‌ساز است و هم الگوي مبارزه و الگوي زندگي‌‌ساز را فراگير و الگوي مبارزه را اقتضايي و در حد نياز توصيف مي‌كرد، نه اينكه آن را قاتل شهيد مطهري بداند و به كلي ضد انقلاب اسلامي معرفي كند. از ديدگاه امام، جهانخواران، انقلاب اسلامي را رها نخواهند كرد و به همين دليل مي‌فرمود: «همه عزاي جهانخواران اعم از حصر اقتصادي و جنگ تحميلي براي اين است كه بگوييم اسلام پاسخگو نيست» و مي‌فرمود «آنان هرگز از مقاتله با شما دست بر نخواهند داشت» لذا براي مواجهه با دشمنان  انقلاب اسلامي بر اسلام انقلابي به عنوان روش مبارزه تأكيد مي‌كرد و مي‌فرمودند: «راهي جز مبارزه نمانده است» اگر روحاني از يك سو به انقلاب اسلامي و محتواي اسلامي حكومت اعتقاد دارد و از سوي ديگر براي اين انقلاب دشمناني را مي‌شناسد، راهي جز تكيه بر اسلام انقلابي براي مبارزه نمانده است.

 

پايين كشيدن فتيله مبارزه هنگامي كه جهانخواران، انقلاب اسلامي را به رسميت بشناسند بلا‌اشكال است، اما آيا اكنون در اين نقطه قرار گرفته‌ايم؟ اگر روحاني يا هر كس ديگري به اين باور رسيده است كه جهانخواران ما را رها كرده‌اند، بايد بدانند كه خود از انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي فاصله گرفته‌اند و استكبار آنچه را از ناحيه انقلاب اسلامي برايش خطر محسوب مي‌شد، برطرف شده مي‌بيند. كه اميد است اين‌گونه نباشد.

 

ممكن است گفته شود، رئيس جمهور قصد تقابل با نگاه صريح امام را نداشته است و منظور او جريان منافقين و فرقان بوده است. با اين فرض، الان چه لزومي بر طرح مسئله است؟ بيرون كشيدن منافقين و فرقان از زباله‌دان تاريخ چه اهميتي دارد كه رئيس جمهور وقت خود را به آن اختصاص دهد؟ حقيقت اين است كه حمله به اسلام انقلابي به معني نفي مبارزه و نفي راهبرد امام كه «تا كفر و شرك هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستيم» مي‌باشد و بهانه آن را معيشت قرار داده‌اند، اما اين روي ديگر سكه «نرماليزاسيون» حجاريان است كه مطالبه خود از دولت مستقر را بازگرداندن كشور از حالت انقلابي به عادي اعلام كرد و آن هم روي ديگر سكه اصلاحات بود كه پايان انقلاب را خواستار بودند./998/102/ب3

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات